روز مقدس چه روزیه؟ اگه بخوای یک روز مقدس برای خودت بسازی چه کار میکنی؟
این پرسشی بود که معلم عرفان و خودشناسی از ما پرسید. همون لحظه یکی دو جمله خیلی سریع از فکرم گذشت. کارهایی شخصی که از نظر خودم مقدس بودن! یک روز مقدس برای هر کسی با دیگری فرق داره، همه شبیه هم نیستن!
ولی نمیدونستم اساس ساختن یک روز مقدس فقط یک چیزه!
و اون چیه؟
معلم منتظر جواب ما نموند و خودش سوالشرو جواب داد.
چیزی که اون لحظه حس خوبی رو به من داد این بود که یکی دو جمله از جواب معلم با اون افکاری که از سر من گذشت مطابقت داشت؛ با اینحال با توضیح بیشتر معلم فهمیدم هنوز اول راهم!
اغلب افراد فکر میکنن برای ساختن یک روز خیلی خاص و فوقالعاده باید کارهای عجیب و غریبی انجام بدن. کارهایی که نمونهاش رو در استوریها و ریلزهای اینستاگرام میبینیم.
کارهایی که دهان بقیه از تعجب باز بمونه، چند نفر برات کف بزنن، چند نفر بگن خوشبحالت، چند نفر ازت مشاوره بگیرن و البته چند نفری هم فحش رو میبندن بهت!
بعد تو فکر میکنی کارت خیلی بزرگ و خاص بوده!
از دیدگاه یک معلم خودشناسی، یک کار مقدس که در طول روز برای خودت میتونی انجام بدی اینه که کنار خودت بشینی و به خودت توجه کنی! به قلبت، به روحت و به شفای خودت! اینجوری یک روز مقدس برای خودت میسازی!
میتونی فقط ده دقیقه کنار پدرت بشینی و حرفاشو بشنوی بدون اینکه نظرت رو بگی! یا عصبانی بشی!
میتونی به مادرت تلفن بزنی و حالشو بپرسی و فقط گوش بدی!
میتونی کنار همسرت بشینی و سرت رو روی شونههاش بذاری و بپرسی امروز چطور گذشت؟! فقط گوش بدی بدون اینکه نظرتو بگی!
میتونی به درد و دلهای فرزندت گوش بدی و نشون بدی درکش میکنی و اشتباهاتش رو پای کسب تجربه بذاری؛ همین! این میشه ساختن یک روز مقدس!
سادهست نه؟ ساده اما دشوار!
وقتی میگیم به خودمون توجه کنیم، به قلبمون، به روحمون و به اون لحظهای که اونجا هستیم، گاهی سخت میشه. تو باید تمام افکارتو کنترل کنی، هر فکری نباید وارد بشه؛ چون به یک فضای خالی نیاز داری، جایی که سکوت مطلق باشه، بدون هیچ فکری(چه خوب چه بد) و تنها چیزی که میشنوی صدای نفسهای خودت باشه که در فضایِ مملو از سکوت جاری میشه!
تو هر روز میتونی روز مقدس برای خودت بسازی، وقتی تبدیل به عادت بشه، میشه بخشی از وجودت! تنها شرطش اینه که همیشه وصل باشی، یعنی هیچوقت از خودت دور نشی، چون خودشناسی تَه نداره.
به نظر تمام اینها ساده میاد و ممکنه خیلیها بگن ما تمام این کارها رو در طول روز انجام میدیم؛ خوبه! اما… آیا حالت بهتره؟
باید نتیجهی این کارها به آرامش و عزتنفس بیشتر منجر بشه و به این آگاهی برسی و درک کنی نیازی به دیدهشدن توسط هیچکس نداری! اما به شدت نیاز به دیدهشدن توسط خودت داری!
یادمه مدتها پیش ایمان یک سوال در استوری اینستاگرام گذاشته بود با این مضمون:
اگه با یکنفر شبیه خودت آشنا بشی آیا با دوستی و رابطه باهاش ادامه میدی؟
دو روز بعد گفت که بالای سه هزار نفر جوابشون مثبت بوده! یادمه من به اون سوال جواب ندادم، چون حسم میگفت جواب این سوال هر چی که باشه قطعن مثبت نباید باشه!
وقتی جواب مثبت میدی، یعنی خودت رو فردی عالی میدونی. ایمان میگفت :تازه بعضیها هم توضیحاتی داده بودن که من خیلی صادقم، یکرنگم، مهربانم و…
من به اون سوال جواب ندادم چون مطمئن بودم من هنوز خودم رو درست نمیشناسم؛ و واقعیت هم همین بود. وقتی شما خودت رو نمیشناسی یا شناخت اندکی داری، بدون اندک تفکری خودت رو مهربان و عالی و صادق و… معرفی میکنی!
وقتی برای خودت وقت میذاری تا خودتو بهتر بشناسی تازه خودِ واقعیات نقابشو بر میداره و اون لحظهست که منفیهای وجودت رو میبینی، سپس تو انتخاب میکنی منفیها را بپذیری یا رد کنی.
وقتی بپذیری اتفاقات حیرتانگیزی در زندگیت رقم میخوره، شجاعتِ پذیرشِ چاله چولههای شخصیتت عزتنفست رو بالا میبره، همه چیز تغییر میکنه، حتا اطرافیانت! اطرافیان رفتارشون با تو تغییر میکنه چون تو با فروتنی منفیها را پذیرفتی و این بنظرم معجزهست، معجزهای که خودت در زندگیت رقم میزنی!
به نظرم پذیرش منفیها افتادگی فرد رو نشون میده. پذیرفتن نقاط منفی خود نه تنها تو رو کوچک نمیکنه که نشان از بزرگی توست! چرا؟
چون شجاعتِ پذیرش منفیها یعنی من میپذیرم که ضعفهایی هست و نیازی به اشارهی دیگران نیست و اگر اشارهای هم بشه با گشادهرویی میپذیرم!
سپس اگر وصل بمانی، هر روز کنار خودت بنشینی، با خودشناسی بیشتر منفیها را تبدیل به مثبت میکنی و باز هم معجزه اتفاق میافته.
سلام
مطلبتونو خوندم،
خوب و قابل تامل هست. آدما نیاز به سکوت درونی دارن تا بهتر خودشون رو ببینن و بشناسن. اکثرا همیشه ذهنمون نا آرامه، پر از سر و صدا، پر از خواستن و پر از حس عقب افتادن تو این دنیای ظاهرا پر سرعت که تقریبا هیچ کس نمیدونه چرا انقدر بدو بدو میکنه.
ممنونم از نظرت احسان عزیز