جیمز کلییر در کتاب ذهنیت برنده گفته:
دست برداشتن از نیاز به اینکه در هر بحثی پیروز شوید نشانهی پختگی است.
به نظرم یکی از دلایلی که افراد سعی میکنند در هر بحث و بگوومگویی پیروز شوند و یا برای هر چیزی نظری داشته باشند، از مَنیت آنها سرچشمه میگیرد.
شاید برایتان مهم نباشد که از دید دیگران چگونه به نظر برسید! زیرا افتخارتان این است که دیگران حریف زبان شما نمیشوند و در هر بحثی پیروزید!
مهم نیست استدالالتان چقدر به حقیقت نزدیک باشد، دیگران باید به هر شکلی شده با شما موافقت کنند تا در نهایت پیروز میدان شوید.
حالا یک سوال:
فرض کنید همیشه و در همه جا حق را به شما بدهند و تاییدتان کنند و در تمام مباحث و مسائل نظرتان را تحمیل کرده پیروز میدان شوید؛ یک روز در حالیکه گوشهای نشسته و به زندگیتان فکر میکنید متوجه میشوید مثلن در چند سال گذشته در هر بحثی پیروز بودهاید، همه حق را به شما دادهاند، در چند ماه اخیر که دیگر کسی جرئت مخالفت باشما را نداشته و در همه حال حق را به شما دادهاند! حالا، بعد از فکر کردن به این افتخارات(!) و پیروزیها چه احساسی دارید؟ مطمئنن اگر باز هم در موقعیت مشابه موقعیتهای قبل قرار بگیرید خواهان این هستید تا به هر شکلی برنده باشید!
تا به حال از خودتان پرسیدهاید چرا عطش برنده بودن و حق را به خود دادن در شما فروکش نمیکند؟! چرا همیشه تشنهاید تا حق را به خود دهید؟ چرا ؟ اگر فکر میکنید این نشانهی برتری، دانایی و قدرت شماست، سخت در اشتباهید! شما حفرهای بزرگ در درون خود دارید که با هیچ تایید و تشویق و کفزدنی پُر نمیشود؛ حتا اگر تمام جهان حق را به شما بدهند باز هم یک جایی نیاز به تایید بیشتر و بیشتر دارید!
کسی که معتقد است همیشه حق دارد و همیشه پیروز گفتگوهاست، شاید در بیرون برنده باشد اما در درون یک بازندهی تمام عیار است.
شما در تمام زمانهایی که از نظر خودتان پیروز شدهاید و حق را به شما دادند، سوار بر منیت خود بودهاید و منیت چیزی جز پوچی و تنهاشدن به همراه نخواهد داشت. شاید در اطراف خود آدمها و روابطی داشته باشید اما این روابط ظاهری و سطحیاند! روابطی که چیزی به شما اضافه نمیکنند و شما همان آدمِ سال گذشته هستید، بدون هیچ تغییری!
دلیل اینکه آدمها دنبال تایید و برحق بودن هستند اینست که خود را دوست ندارند، خودِ واقعیِ سادهای که گاهی میتواند شکست بخورد و ببازد! و گاهی نفر دوم و سوم و آخر مسابقه شود!
دلیل این رفتارها ترس و شرم ناشی از بازنده بودن یا نفر آخر بودن است. پیروز شدن در بحثها وقتی دیگری را با مَنیت خود زیر پا لِه میکنی، فقط چند ثانیه حس خوبی به تو میبخشد، زیرا این خواستهی قلب تو نبوده بلکه مَنیت باعث شده چنین رفتاری از تو سر بزند.
یک تجربهی شخصی
وقتی نیازی ندیدم در بحثی برنده باشم و خودم را از چرخهی بگومگو و رفتارهای تلافیجویانه بیرون کشیدم با سرزنشهای متعددی روبرو شدم. معمولن افرادی که از بیرون نظارهگرند نسخههای رنگارنگی میپیچند. چیزی که مهم بود آرامشی بود که در خزیدن به غارم داشتم. بدون اینکه از کسی نظرخواهی کنم.
در هیچ کجای دنیا بحث و گفتگوهایی که منیت در آنها جولان میدهد به نتیجهی مطلوبی نمیرسد. به نظر من تنها یکجا گفتگو نتیجه میدهد آنهم جاییست که هر دو طرف هیچ شوند. هیچشدن یعنی حق را به دیگری دادن و تلاش نکردن برای اثبات حقانیت خود! بدون هیچ نظری. فقط بشنو! همین!
تنها افرادی میتوانند این روش را در پیش بگیرند و برنده شوند که ذهنیت برنده_برنده داشته باشند و البته خود را بسیار دوست داشته باشند.
چقدر جمله جیمز کلیر زیبا بود.