رشد شخصی یک فرایند است. نقطه‌ی شروع دارد شبیه کاشتن یک‌بذر در خاک؛ اما پایان ندارد. این شکلی است که :

دقیق نمی‌دانی در چه زمانی بذرش در تو کاشته شد، اما وقتی متوجه تغییر و تحولاتی در افکار و سبک زندگی‌ات می‌شوی، لذتی شگرف وجودت را در بر می‌گیرد و تازه آنجاست که متوجه می‌شوی چندی پیش فلان اتفاق، فلان شخص، فلان کتاب، فلان آموزش و یا جمعی از همه‌ی اینها تو را در مسیر رشد قرار داده‌اند.

نکته‌ی مهم دیگر این است که دقیقن در جایی که تصمیم می‌گیری به این رشد زیبا ادامه دهی و این بار با آگاهی اقداماتی انجام می‌دهی، اتفاقاتی رُخ می‌دهند موانعی سرراهت می‌آید که تو را مورد آزمون قرار می‌دهند. گویی روح جهان هستی می‌خواهد بداند چقدر در مسیر و انتخابت مصمم هستی! گاهی تو را با نزدیکترین افراد زندگی‌ات یا دوستان و همکارانت آزمایش می‌کند! عجیب است نه؟!

راستش من هم در این مسیر بارها امتحان شدم! انگار روح الهی می‌خواهد در مسیرت موانعی بیندازد، دقیقن مثل زمانی‌که در مسیری خاکی و پر از سنگ و کلوخ رانندگی می‌کنی؛ گذرگاه رشد شخصی همین شکلی است‌؛ ناهموار و پر از دست‌انداز!

اما این تو هستی که انتخاب میکنی از چالش‌ها و ناهمواری‌ها با صبوری، تمرکز‌ و آرامش کم‌کم جلو بروی یا اینکه میان‌بُر را انتخاب کنی که البته میان‌بر تو را به بیراهه می‌کشاند و روز از نو، روزی از نو. دوباره باید برگردی و از اول شروع کنی.

من دریافته‌ام که مسیر رشد شخصی برای هر فردی با دیگری فرق دارد. آنکس که از صبوری و تمرکز به دور است، آنکس که نمی‌تواند در مسیر به آرامی و پیوسته جلو برود‌، مجبور می‌شود هر بار برگردد و از نو شروع کند. مسیر بارها تکرار می‌شود.

در مسیر رشد شخصی می‌فهمی که برخی آدمها به زندگی‌ات قدم می‌گذارند که چیزی به تو بیاموزند، باید پذیرا باشی.‌ آنها معلم تو هستند!

اگر تیز باشی درسش را می‌گیری و تمام. اما اگر تیز نباشی اگر آن فرد از زندگی‌ات حذف هم شود فرد دیگری می‌آید که باز همان الگو را برایت تکرار می‌کند؛ آنجاست که افراد می‌گویند چرا آدمهایی به زندگی‌ من می‌آیند که روابط و اتفاقاتی تکراری را رقم می‌زنند؟!

دلیلش این است که تو نیاز به شناخت بیشتر خودت داری و هر بار که از شناخت طفره می‌روی درسها برایت تکرار می‌شوند. تکرار آزمون تلنگری‌ست برای شناخت خود!

تو هر بار در آزمون رد می‌شوی و دوباره به عقب بر می‌گردی. درس‌ات را  بگیر! و اگر با اطمینان می‌دانی که مسیر درست است و به این راه ایمان داری باید تمام انرژی و آگاهی‌ات را برای رشد شخصی‌ات بگذاری!

 

یک تجربه‌ی شخصی

وقتی تصمیم گرفتم دست از قضاوت بردارم، افراد و موقعیتهایی سرراهم سبز شدند که میل به نظردادن و قضاوت کردن را در من تشدید می‌کردند. در لحظه می‌دانستم که نباید قضاوت کنم زیرا با خودم قرار گذاشته بودم که میل به قضاوت را در خودم کم و کمتر کنم و من دانسته و آگاهانه چند باری قضاوت کردم!

می‌دانستم که از مسیر خارج شدم! اما آگاهانه خارج شدم. سپس فرمان را می‌چرخانم در مسیرم و ادامه می‌دهم. با خودم می‌گویم دفعه‌ی بعد قضاوت بی قضاوت حواست باشد!

نکته‌ی مثبت قضاوت آگاهانه و تفاوتش با قضاوت نا‌آگاهانه در این است که من مدتها قبل از روی نا آگاهی و عادت ناخوشایند قضاوت می‌کردم و اصلن متوجه نبودم به خودم، قلبم و روحم آسیب می‌رسانم؛ اینبار می‌دانم که این مدل حرف زدن قضاوت است پس باید حواسم باشد ادامه ندهم. برای اینکه ادامه ندهم از جمله‌ای خطاب به خودم استفاده می‌کنم.‌این جمله بسیار به من کمک کرده تا با آگاهی بیشتری رفتار کنم و در قضاوت نکردن مرا یاری داده است. جمله‌ی《دوستت‌دارم 》 را دهها بار تکرار می‌کنم در مواقعی که می‌دانم فکری که از سرم می‌گذرد رنگ و بوی قضاوت دارد.

تکرار این جمله باعث می‌شود آن فکر از سرم برود چون تمام تمرکزم را بر جمله‌ی دوستت دارم می‌گذارم.‌

اینها تمرین‌هایی‌ست برای بودن، دوست‌داشتن خویش، پاک کردن قلب از تفکرات سَمی و ادامه‌دادن در مسیر رشد شخصی.

 

همانطور که پیش‌تر هم‌ گفته بودم رشد شخصی یک فرایند است. فرایندی که روی یک خط مستقیم و هموار پیش نمی‌رود.

از خودتان انتظارات عجیب و غریب نداشته باشید. شما یک انسانید؛ روحیات، خُلق و خو و اتفاقات زندگی بر رفتارتان تاثیر می‌گذارد؛ ما نباید به اتفاقات اجازه دهیم ما را به عقب ببرند و به نقطه‌ی شروع برگردانند. تا جاییکه امکان دارد، باید به مسائل اطرافمان و رفتارمان آگاهی داشته باشیم و هر رفتار و کششی را به سمت نادرست تشخیص دهیم، فرمان را بچرخانیم در مسیر ناهموار به آرامی ادامه دهیم.‌