یک: لذت ببرید.
شما وارد مکانی تفریحی میشوید که ظاهر زیبا و دلپذیری دارد. آنجا سرشار از امکانات رفاهی فراوان است. همه چیز عالیست. در آن مکان مستقر میشوید و از وسایل و مناظر آنجا بهره میبرید. فرض کنید برای ماندن در آنجا هیچ محدویتی ندارید. شما فارغ از هر مسئولیتی هستید و اجازه دارید تا هر وقت دلتان خواست آنجا بمانید. چه مدت را در آن مکان سپری میکنید؟
دو: عادت کنید.
شما برای هر روز و هر ساعتتان برنامهریزی میکنید. هر روز صبح که از خواب بیدار میشوید و برنامههایی چون ورزش، صبحانهی سالم و کامل، مطالعه، موسیقی، پیادهروی و چندین فعالیت دیگر را در برنامه تان دارید. تا چه مدت میتوانید روی این برنامهها که به عادت ثابت مبدل شده اند، متمرکز بمانید؟
سه: انتخاب کنید.
دوسال پیش به پیشنهاد دوستتان که یک شرکت صادرات واردات دارد تصمیم گرفتید چند مقالهی تخصصی دراین حوزه (صادرات واردات) بنویسید.
شروع به تحقیق کردید. نوشتید. منتشر کردید .دامنهی کار را وسعت دادید و در این زمینه با افراد دیگری نیز همکاری کردید. مقالات متعددی نوشتید. کمکم مقالههای شما در فضای دیجیتال و میان افرادی که در حوزه صادرات واردات فعالیت میکنند، جایگاه ویژهای پیدا کرده است. تا اینجا همه چیز عالیست. اما یک روز وقتی فایل مقالههایتان را باز میکنید، احساس میکنید این متون هیچ چیزی به شما اضافه نکردهاند. هیچ حس خوبی ندارید و احساس میکنید باید این دو سال را در حوزهی مورد علاقهتان قلم میزدید. آیا بیتوجه به احساستان ادامه میدهید و یا از ادامه همکاری منصرف میشوید؟
به نظر من هر لذتی، هر عادتی و هر انتخابی اگر به دام تکرار بیفتد، اثر ارزشمند و اثربخش خود را از دست میدهد. هر از گاهی لازم است توقف کنیم و نگاهی به زندگی خود بیندازیم. آیا لازماست چیزی تغییر کند؟ قطعن در هر شرایطی جواب مثبت است. حتا اگر تغییر جای یک گلدان باشد. و یا تغییر سلیقهی کتابخوانیمان. و این پرسش که، چرا الان من در این جایگاه هستم؟ چرا باید تغییر مسیر(فکر) دهم؟
هر تغییری باید معنایی در دل خود داشته باشد. تغییر باید آگاهانه و خردمندانه باشد. مثلن، پندگرفتن از تجربیات گذشته و استفاده از آن در ساختن آینده.
توقف زمانی موثر است که باعث تغییر در افکار و شروع حرکتی بدیع شود.
درود به شما.
ما بردهی انتخابهای گذشته نیستیم.
بعد مدتی باید در هر انتخاب مکث کرد و سنجید. بهتر رو گزید و باز بهتر رو.