دلم میخواهد در این ساعت در این لحظه حسم را ظریف و هنرمندانه توصیف کنم. زیبا، همچون نتهای رقصان موسیقی که نه تنها به گوش بلکه به جان بنشینند.
دوست دارم هر نفس را به واژه تبدیل کنم، واژههایی شفاف و گیرا که خواننده حظ کند؛ اما اما اما به نظرم زیباترین، ملموسترین و درخشانترین واژهها هم برای توصیف حس درونیام کافی نیستند!
روزهایم سرشارند از دغدغهها و من عجیب آرامم. آرامش این روزها را دوست دارم.
امید دقیقن لحظهای که مشغول کاری هستم و سرم حسابی به کارم گرم است میآید و در جسم و جانم نفوذ میکند. آنقدر زیبا که مثلن لحظهی خُرد کردن کاهو حس میکنم زیباتر از این زندگی وجود ندارد!
عشق در جانم نفوذ کرده!
میگویند عشق که در وجودت جریان داشته باشد همهی لحظههایت درخشان میشود. درونت زیرو رو میشود و عشقی وسیع از قلب جوانه میزند و تجلی مییابد، فراگیر میشود و جهان بیرونت را نیز دگرگون میکند.
میخواهی تجربهاش کنی؟ ساعتهایی در روز تنها شو! آفلاین، فقط ده دقیقه گوشی را کنار بگذار. در سکوتت بمان! گاهی بنویس، خطخطی کن! فقط ده دقیقه… افکارت را دنبال نکن! بگذار بیایند و بروند. روی کاغذ هر چیزی دوست داری بنویس! چند نفس عمیق بکش و … چشمانت را ببند و خطاب به خودت بگو: دوستت دارم.