گفت: نوشته‌هایت عمیق هستند. این طرز فکر و نگاهت به مسائل برایم جذاب است.

با دوستی تلفنی صحبت می‌کردم و درباره‌ی اتفاقات این روزها نظرم را بیان کردم که در جوابم جمله‌ی بالا را گفت.‌

دوست داشت بداند این عمیق‌ فکر‌کردن از کجا سرچشمه می‌گیرد. کتاب خاصی یا کلاسی، معلمی و ….

بدون شک داشتن یک معلم که قدم به قدم با ما پیش برود، دستمان را بگیرد و با کلامش و طرز نگاهش به زندگی، مسیری نوین را برایمان آشکار کند، رشد دهنده است.‌

اگر در این مرحله قرار دارم ابتدا تصمیم و خواسته‌ی خودم بود که راه درست را انتخاب کنم، سپس عمل کردن به آموخته‌هاست که گام به گام ما را به‌سوی رشد و آگاهی هدایت می‌کند‌.

گاهی احساسم از منطق جلو می‌زند.‌ می‌دانم باید توقف کنم ، نفس عمیقی بکشم و از خودم بپرسم چرا؟ چه نتیجه‌ای دارد؟ مهم است؟ آیا من یکطرفه قضاوت نمی‌کنم؟ چگونه؟ و…

ما همیشه عجله داریم. در انتخاب کردن، در اولین بودن، بهترین شدن، خرید کردن، مدرک گرفتن و…

اما هیچوقت نمی‌‌پرسیم چرا می‌خواهم اولین باشم؟ چه نتایجی دارد؟ آیا به خودم، جسم و روانم آسیب نمی‌زنم؟

گفتگو و پرسش از خود راهکار خوبیست، برای شناخت بهتر و نزدیکتر شدن به خود. به نظر من نگاه عمیق به زندگی به رابطه با 《خود》 بستگی دارد. چه قدر با خودت صادقی؟ و چه قدر برای خلوت با خودت وقت می‌گذاری؟

تو به رابطه‌ات با خویش عمق ببخش. سپس می‌بینی که این عمیق شدن در تمام ابعاد زندگی نمود می‌یابد. جسارت کن و تجربه‌اش کن!