وقتی به گذشته نگاه میکنم، با خودم میگویم کاش لحظههای بیشتری را به خودم اختصاص میدادم.
کاش بیشتر با خودم تنها میشدم تا چند صباحی زودتر، پی به گوهر ارزشمند وجودم ببرم.
_اکنون دریافتهام برای داشتن یک زندگی آرام و برخورداری از رضایت درونی باید روزانه ساعاتی با خود تنها باشم.
_هر اتفاقی چه تلخ و چه شیرین زنگ هشداریست که مرا به شناخت بهتر و دقیقتر خودم راهنمایی میکند. مبادا با اتفاق تلخ از جایگاه خود سقوط کنم و با تجربهی شیرینیها به خود مغرور شوم و دیگران را حقیر ببینم.
_هیچ چیز به اندازهی داشتن یک زندگی ساده، دور از زرق و برق و تجملات به انسان آرامش و آزادی نمیبخشد.
_ هر گاه خواستید میزان ثروت یکنفر را بسنجید، دقت کنید که چقدر در میان اطرافیان و دوستان و آشنایان اعتبار دارد؟ چقدر توانسته اعتماد دیگران را به دست آورد؟ اگر در زندگی مشکلی سرراهش سبز شود، آیا کسی هست به کمکش بشتابد؟ آیا شبها راحت میخوابد؟ آیا میتواند بخندد؟ آیا میتواند با دیگران همدلی کند و دستی را بگیرد؟ کسی هست روزانه حالش را بپرسد، از او خبر بگیرد و برای آمدنش به خانه لحظهشماری کند؟ برخوردای از این موارد ثروت محسوب می شود…
_ به نظر من یکی از خوششانسیهای من میل قلبیام به سمت نوشتن است. وقتی غمگینم وقتی چالشهای زندگی از هر سو فشار میآورند وقتی با آسودگی چند ساعت تنهایی برای خودم دست وپا میکنم وقتی میخواهم از دغدغهها فاصله بگیرم وقتی آرام و شادم، مینویسم. نوشتن همیشه پناهگاه امنی برایم بوده است.
_ هیچ آدم سالم، امن و نرمالی دیگری را آزار نمیدهد. نه در کلام و نه در رفتار. آدمهای مطمئن و آرام در هیچ شرایطی به همنوع خود آسیب نمیرسانند.
_ اعتدال در هر کاری خوب است به جز کتاب خواندن. باید زیاد، خیلی زیاد کتاب خواند. باید در هر زمینهای مطالعه کرد و اطلاعات به دست آورد. هر کتابخوانی باسواد نیست.
_ گاهی از افرادی که ادعای فهم و آگاهی دارند حرفهایی میشنویم یا رفتارهایی میبینیم که حیرت میکنیم! فکر میکنم ما زیاده از حد آدمها را در ذهنمان بزرگ کردهایم و از آنها انسانهایی خاص و منحصربفرد ساختهایم. نه جان من! هیچکس خاص نیست. انتظارتان را از مردم پایین بیاورید. هر رفتاری و هر حرفی از هیچکس بعید نیست!
ثبت ديدگاه