شاید برای شما پیش آمده باشد که در زندگی و روابط یا محل کارتان مورد هجوم بیرحمانهی واژهها قرار گرفته باشید.
مواردی بوده که هیچ برخورد یا گفتگوی غیرمحترمانهای از سوی شما صورت نگرفته اما آواری از خشم و بیحرمتی را تجربه کردهاید!
به نظر من رفتار آدمها در مواقع شکست و زخمیشدن بستگی به بزرگی شخصیت یا همان ظرفیت آنها دارد.
کسانی که ظرفیت پذیرش زخمها و شکستها را ندارند، با کوچکترین تلنگری میشکنند و برای ترمیم شکستگیها به دیگران زخم میزنند و با کلام یا رفتار، آنها را میآزارند. در واقع با تحقیر دیگران احساس بزرگی میکنند اما این بزرگی توهم است.
در مقابل افرادی هستند که در مقابل شکستهای زندگی خم میشوند و میشکنند، اما همین زخمها قلبشان را بزرگ و بزرگتر میکند؛ و تبدیل به فردی مهربانتر، همدلتر و آرامتر میشوند.
آنها توانستهاند ظرفیت وجودیشان را افزایش داده و رشد کنند وبزرگی را به معنای واقعی تجربه کنند.
آن دسته از افراد که با مصائب و خُردشدنها زیر چرخ زندگی نه تنها ظرفیتشان بیشتر نشده بلکه با هر فرصتی سعی میکنند دیگری را لِه کنند، هیچگاه رشد و ارزشمندی را تجربه نخواهند کرد.
بالا بردن ظرفیت وجودی خویش درکی عمیق و قلبی بزرگ میخواهد. در ابتدا باید خودت را محترم بشماری؛ زیرا وقتیکه برای خود ارزش و احترام قائل شدی دیگر نمیتوانی به کسی بیحرمتی کنی، چون آنقدر بزرگ شدهای که تشخیص بدهی او نیز میتواند پاسخ بیمهریات را بدهد تو نمیخواهی وارد بازی افراد سطحینگر شوی زیرا با زخمزدن به دیگری قلب خودت هم زخمی میشود. روحت بیمار میشود.
بهترین پاسخ به این افراد بیتوجهی و دورشدن است. مثال آشکار برای این جمله ایناست: ما عزیزترین شخص زندگی مثل فرزندمان را از آسیبدیدن محافظت میکنیم و همیشه مراقبش هستیم؛ چرا از خود محافظت نکنیم تا از دایرهی افراد سَمی و کوچک بیرون بیاییم و آنها را با دنیای تیره و تار خودشان تنها بگذاریم.
ثبت ديدگاه