وقتی مسافر مسیر رشد‌فردی می‌شوی هر از گاهی با پرسش‌هاو تردیدهایی روبرو می‌شوی.

یک روز حس می‌کنی کتابها‌یی که خوانده‌ای کافی نیستند، می‌گردی و کتابهای دیگری تهیه می‌کنی، کتابهایی که احساس می‌کنی جواب خیلی‌ از سوالها را می‌توانی از توی آنها پیدا کنی. می‌خوانی و می‌خوانی و بعد احساس می‌کنی، چقدر کم می‌دانی!

گاهی ناامید می‌شوی اما تسلیم نمی‌شوی و از نو شروع می‌کنی به خواندن و آموختن.

به تدریج که جلوتر می‌روی به تعداد کتابهایی که نصفه و نیمه خوانده‌ای افزوده می‌شود.

از هر کتاب چیزی یاد می‌گیری و آموخته‌ها را با دیگران به اشتراک می‌گذاری.

یک روز احساس می‌کنی، آنچه تا امروز در دورههای مختلف آموزشی آموخته‌ای کافی نیست. باید بازهم یاد بگیری.

مسافر مسیر رشدفردی که شدی، دغدغه‌ات می‌شود یادگرفتن!

حتی اگر ته کارت بانکی‌ات چندرغاز باشد میان خرید یک مانتو و یک دوره آموزشی دومی را انتخاب می‌کنی.

هرچه بیشتر یاد می‌گیری عطش‌ یادگیری‌ات بیشتر و بیشتر می‌شود. خوب یا بد، صحیح یا غلط این انتخاب توست؛ پیمودن مسیر رشدفردی، مسیری که کمتر کسی پای در این راه می‌گذارد.

بنظر من گام نهادن در این مسیر سطح تفکر، توقعات، احساسات و تصورات آدم را تغییر می‌دهد؛ شاید کمتر کسی این چیزها را درک کند و یا اصلا قبول نداشته باشد.

حق با شماست. باید مسافر این مسیر شوید تا تک‌تک جملات را با تجربه‌کردن درک کنید و بیاموزید.