مرز باریکی میان مهربانی و مهرطلبی وجود دارد. اکثر افراد مهرطلبی را با مهربانی اشتباه می‌گیرند. افراد مهرطلب تا زمانیکه خودرا نشناخته‌اند، تصور می‌کنند مهربانند!

مهربانی یعنی کاری که برای کسی انجام می‌دهیم انتظار نداشته باشیم که او محبت ما را جبران  کند.

اگر کاری انجام دادیم و در عوض توقع داشتیم به همان اندازه برایمان جبران کند این مهرطلبی است نه مهربانی!

وقتی مهرطلب باشیم احساس ارزشمندی نمی‌کنیم.‌ مدام منتظریم تا دیگران به شکلی کارمان را جبران‌کنند و تنها در صورت جبران کردن آنهاست که احساس خوبی داریم.

مهربانی اما جنسش فرق دارد. مهربانی یعنی بخشیدن به دیگران بدون چشمداشت و همزمان که می‌بخشیم حس درونی نابی را تجربه کنیم.

آنجاست که احساس ارزشمندی را تجربه می‌کنیم.  احساس ارزشمندی‌مان که بالاتر می‌رود، سطح توقع‌مان از دیگران پایین می‌آید.

احساس ارزشمندی با بخشیدن بدون چشمداشت رابطه‌ی مستقیم دارد.

شخص مهرطلب روز تولدش منتظر است تا به اندازه‌ی هدایایی که داده به همان اندازه دریافت کند. حساب دودوتا چهارتا است و بعد اگر به اندازه‌ای که بخشیده دریافت نکند برای خودش دل می‌سوزاند و هر جا می‌نشیند از مهربانی(!) اش می‌گوید، از بخشندگی و دست ودلبازی‌اش!

اگر واقعا مهربان هستیم ببخشیم و بگذریم و اگر هر بار منتظر جبران هستیم و به اندازه‌ای که می‌بخشیم دریافت نمی‌کنیم و بعد غصه می‌خوریم، می‌توانیم اصلا کاری برای کسی انجام ندهیم یا چیزی به دیگران نبخشیم؛ حداقلش اینست که بعد افسوس نمی‌خوریم و احساس بی‌ارزشی و کم‌بودن را با خود حمل نمی‌کنیم.