چیزی که اغلب ما خوب بلدیم قرار گرفتن در جایگاه قربانی‌ست برای اینکه ترحم و دلسوزی دیگران را به دست آوریم.

من افراد زیادی را دیده‌ام که سالهاست خودشان را در نقش یک قربانی می‌بینند تا بتوانند امتیازاتی از دیگران بگیرند. این امتیازات شامل محبت ، توجه ، درخواست کمک و بسیاری موارد دیگر است.

فردی که در جایگاه قربانی قرار دارد شاید اوایل فقط نقش بازی کند اما کم‌کم باورش میشود که یک قربانی است. او نمی‌داند که با ماندن در این نقش چه آسیب‌های جبران ناپذیری به خود و افراد نزدیکش می‌زند.

با دلسوزی برای خود و دیگران احساس حقارت را در خود تقویت می‌کنیم.احساس حقارت ما را در مدار پایین نگه می‌دارد. ما در مدار افرادی قرار میگیریم که احساس حقارت می‌کنند سپس جذب این افراد می‌شویم و ارتباطمان با آنها بیشتر می‌شود. پس از مدتی اطرافمان پر از آدمهای منفی و سمی میشود.

احساس حقارت مانع می‌شود تا نقاط قوت خود را بهتر ببینیم.‌ ما در موجی از شرایط، اتفاقات و آدمهای منفی گیر می‌افتیم و بینش و ارتباط درست با درون خود را از دست می‌دهیم.

با احساس ناتوانی و قربانی‌بودن کم‌کم عزت‌نفس خود را از دست می‌دهیم و کسی که عزت‌نفس نداشته باشد، حس می‌کند به اندازه‌ی کافی ارزشمند نیست. احساس ناکافی بودن یعنی قرار‌گرفتن در ارتعاش پایین. یعنی ماندن در مدار افراد منفی.

فرد کم‌کم به این باور می‌رسد که هیچ راهی برای خروج از این وضعیت وجود ندارد و او برای همیشه یک قربانی است. او حتی برای کوچکترین تغییری تلاش نمی‌کند و همواره در تارهای به هم تنیده‌ی افکار سمی دست و پا می‌زند.

راه حل چیست؟

با سپاس‌گزاری، مراقبه و آگاهی از دنیای درون خویش کم‌کم میتوانیم به دستاوردهای بی‌نظیری برسیم. ذهن ما مانند یک موقعیت یاب که طبق برنامه‌ای که به آن می‌دهیم پیش می‌رود، قادر است با تغییر افکار به نتایج متفاوتی برسد.

ما می‌توانیم با نوشتن زیبایی‌ها و موهبت‌های زندگی ارتعاش خود را بالا برده و در مدار افرادی با اعتماد‌بنفس بالا قرار بگیریم و از نقش قربانی بیرون بیاییم. ما خالق زندگی خود هستیم. باور کنیم که به اندازه کافی توانمندیم.

مطالب بیشتر: 

همواره سپاس‌گزار باشیم. 

تنها چیزی که در این جهان می‌ماند، عشق است.