درست یادم نیست این جمله را کجا خواندم یا شنیدم ، اما این جمله در ذهن من حک شده.

وقتی مسئله‌ای شما را بهم‌می‌ریزد و فکرتان درگیر می‌شود همان لحظه از خودتان بپرسید، آیا این اتفاق پنج سال دیگر هم به همین اندازه برای من مهم است ؟ 

 

اگر در زندگی برای خودت به اندازه‌ی کافی وقت گذاشته باشی، بالاخره روزی به این درک می‌رسی که :

دلت نمی‌خواهد با هر نوشته‌ای، ویدیویی و یا گوش‌دادن به هر فایل صوتی زمانت را تلف کنی.

چشمهایت، گوشهایت، وقتت و شعورت را برای دیدن و شنیدن هرچیزی و ارتباط با هر کسی هزینه نمی‌کنی.

 

روزی به این درک می‌رسی که به هر اتفاقی عکس‌العمل نشان ندهی و از کنار حماقت بعضی‌ها بی‌تفاوت عبور کنی.

و احتمالا درک می‌کنی که شخص احمق قدرت تجزیه و تحلیل و تفکر ندارد، بنابراین چون نمی‌تواند بیندیشد به حرفهای منطقی دیگران به دیده‌ی تحقیر می‌نگرد.

بنظر من اندیشیدن دشوارترین کار است. تنها کسانی اندیشیدن را انتخاب می‌کنند که می‌خواهند تغییری اساسی در خود و زندگی‌شان به‌وجود آورند.

 

کسی که نمی‌اندیشد در دام تکرار می‌افتد و آنکه می‌اندیشد با جهانی شگفت روبرو می‌شود. جهانی که هر لحظه‌اش برای او پاداش به همراه دارد. دنیایی واقعی که از مثبت‌ها و خوشی‌ها لذت می‌برد و تلخی‌ها برایش تبدیل به درس می‌شوند.

تفکری غنی و ذهنی آرام حاصل اندیشیدن است.