وقتی حرف از توسعه‌فردی به میان می‌آید، برای اغلب افرادی که در کار محتوا هستند، این عنوان تکراری است.

خیلی‌ها فکر می‌کنند توسعه‌فردی یک موضوع اشباع‌شده است. چون کسی‌که سایتی راه‌اندازی می‌کند اولین موضوعی که برای نوشتن به ذهنش می‌رسد، توسعه‌فردی است. وبلاگ‌نویس‌ها و محتواگران دست کم چند مطلبی درباره توسعه‌فردی نوشته‌اند؛ اما چند نفر در این حوزه ثابت‌قدم مانده‌اند ؟ چند نفر رهانکرده و ادامه داده‌اند ؟ آیا کار روی توسعه‌فردی آنها را واقعا ساخته و تغییر‌کرده‌اند؟!

چند نفر توانسته‌اند محتوای موثر بسازند و ارزشی اضافه کنند؟

تولید محتوا در حوزه توسعه‌فردی بسیار دشوار است. برای من که دو سال است در این حوزه محتوا می‌نویسم، توسعه‌ی‌فردی گاهی تبدیل به چالش بزرگی می‌شود.

چشمها و گوشهایم باید تیز و قوی‌ باشند، نباید کوچکترین حرکتی یا حرف یا رفتاری نادیده گرفته شود. گاهی آدمها نمی‌دانند که من چقدر از حرفها و رفتارهایشان می‌آموزم.

انسانهایی که زخم می‌زنند، معلم هستند. انسانهایی که محبت می‌کنند نیز معلم‌اند. هم  آنها درس می‌آموزند و هم اینها.

و من یاد می‌گیرم و روی توسعه‌فردی‌ام بیشتر کار می‌کنم.

گاهی آهسته پیش می‌روم و گاهی تندتر؛ از سکون و هیچ‌کاری نکردن بیزارم. از تکرار و روزمرگی فرار می‌کنم و به کتابها و نوشتن پناه می‌برم.

من آموخته‌ام همه‌ی مشکلات آدمها اعم از : کلافگی و تکراری بودن زندگی، عصبانیت، دروغ‌گفتن، حسادت، منم‌منم‌کردن، خیانت ، افسردگی، خودخواهی، احساس‌پوچی‌کردن و… همگی از خلاء عشق است.

وقتی جای عشق در زندگی خالی باشد، انواع احساسات ناخوشایند را تجربه می‌کنیم و به هر چیزی چنگ می‌اندازیم تا این خلاء را پُر کنیم.

اغلب ما نمی‌دانیم‌که درون ما منبع عظیمی از عشق وجود دارد، آب در کوزه و ما گِرد جهان می‌گردیم! …

ما از منبع عظیم درونمان خبر نداریم و نمی‌دانیم و عشق را از دیگری طلب می‌کنیم. اگر با عشق درون خود ارتباط نزدیکتری پیدا کرده و کشفش کنیم در روابطمان به عشقی بزرگ و ناب می‌رسیم و از این معجزه شگفت‌‌زده می‌شویم.  دستیابی به عشق درونی ما را از سرگرمی‌ها و ظواهر و مسائل اطراف بی‌نیاز می‌کند.

زیرا ما به گنج عظیمی رسیده‌ایم که اغلب افراد از وجود آن بی‌خبرند و در بیرون به دنبال آن هستند و پیدایش نمی‌کنند، افسرده و غمگین و عصبانی می‌شوند و به پوچی می‌رسند.

به قول بیدل دهلوی :

درون توست اگر خلوتی و انجمنی‌ست،

برون زخویش کجا می‌روی؟

جهان خالیست!