احتمالا برای شما هم پیش آمده که کتابی را با توجه به تعریفها و یا پیشنهاد کسی میخرید، اما با خواندن همان چند صفحهی اول، کتاب را میبندید و تا ماهها یا شاید سالها دیگر سراغش نمیروید.
اما یکجایی و در شرایطی خاص همان کتاب در دسترستان قرار میگیرد، و وقتی شروع به خواندنش میکنید، متوجه گذشت زمان نمیشوید. میخوانید و میخوانید و از خواندنش لذت میبرید.
بنظر من بعضی از کتابها را باید در مواقعی خاص خواند. باید نیاز به آنرا حس کرد. شاید بعضی کتابها زودتر از موقعی که به آنها نیاز داشتهایم به دستمان رسیدهاند. شاید هم برخی کتابها نادانیمان را به رُخمان میکشند! و ما از واقعیتها فرار میکنیم!
نباید از ضعفها فرار کرد. کتاب خوب آن است که در حین خواندن ما را به فکر وادارد و وسیلهای برای تغییر، رشد و اتفاقات خوب و مثبت در زندگی شود.
در قفسهی کتابخانهام، کتابهایی دارم که تا نیمه خواندهام چون یکجایی حس کردم خستهکننده شدهاند؛ اما آنها را طوری چیدهام که جلوی چشمانم باشند، شاید یک روزی فرا برسد که با ولع، جملات را ببلعم و یک نفس تا آخر کتاب را بخوانم.
سلام بیتای عزیزم. از خواندنِ مطلب زیبایی که نوشته بودی لذت بردم. به نکته خوبی اشاره کردی. احساس نیاز و وجود یک مسئله در زندگی آدم دو دلیل خوب برای انتخاب کتاب هستن. یعنی ما کتابی رو برای خوندن انتخاب کنیم که بدونیم با خوندنش نیازی در ما برآورده میشه و یا مسئله و چالشی در زندگیمون با خوندن اون کتاب حل میشه