رشد با چاشنی اندوه همراه است.
صادقانه بگویم؛ چند سال پیش وقتی قدم در مسیر رشدفردی گذاشتم اصلن فکر نمیکردم این تغییرات شگفتِ ذهنی و روحی در من اتفاق بیفتد! امروز که به این جملهی مارک منسن در ژورنال هنر ظریف رهایی از دغدغهها برخوردم یک لحظه مکث کردم، تمام این سالها را که در مسیر رشد هستم از نظر گذراندم، جملهاش حیرت انگیز است، و کاملن درست و دقیق حالم را توصیف میکند. منسن میگوید: هر [...]
ایدههای نوشتن از کجا میآیند؟
ایدههای نوشتنات از کجا میآیند؟ این سوال را هر از گاهی از من میپرسند. شما چه فکر میکنید؟ فکر میکنید ایدههای نوشتن حاصل مطالعه، یادگیریهای مداوم و معاشرت با افراد است؟ یا کارهای دیگری هم برای ایده گرفتن وجود دارد؟ به نظر من اولین ویژگی یک شخص که میخواهد به طور مداوم بنویسد و منتشر کند این است که از ورود به یک موضوع جدید و تحلیل و نوشتن دربارهی آن [...]
انگارهها ( منِ نو)
۱. این پیام طبیعت است به ما: سال نو، افکار نو، عادتهای مثبت نو و برنامههای نو. ۲. مراقب دغدغههایت باش! دغدغهها مشخص میکنند کجای زندگی ایستادهای و چه میخواهی و چه نمیخواهی! دمخور شدن با دغدغهها تو را شکل میدهند و این تو هستی که دغدغههایِ شگفتانگیزِ جانانه را انتخاب میکنی! ۳. من در کنار برخی افراد حس خوبی ندارم. بر عکس افرادی هم هستند که وقتی پس از معاشرتی [...]
انگارهها ( بسپرش به من!)
به روشنی دریافتهام وقتی شروع میکنی به کارکردن روی خودت، انتظارات اطرافیان مخصوصن نزدیکترین فردِ زندگیات از تو به شدت بالا میرود. دیگر نمیتوانی در مقابل ناملایمات و دشواریها لوسبازی دربیاوری و از سختی و نشدن حرف بزنی! هیچوقت نباید خم به ابرو بیاوری! اولین عکسالعمل نزدیکترین فرد زندگیات اینست که با ناباوری نگاهت میکند و میگوید: شوخی میکنی! تو؟! مگر میشود تو نتوانی کاری انجام دهی؟! اونم تو؟!! نمیتوانم، نمیشود، [...]
انگارهها ( انتخاب)
من کتابها را بر اساس نیازهایم انتخاب کرده و در لیست مطالعه میگذارم. هر گاه احساس کنم در فهم موضوعی نقص دارم یا با مسئلهای مواجه میشوم که در حل آن لَنگ میزنم، میگردم و جوابم را در میان خطوط کتابها میجویم. شاید از نظر بعضیها اینکار سادهلوحانه به نظر برسد زیرا هیچ کس جای دیگری نیست و کسی نمیتواند نسخهی خودش را برای دیگری بپیچد؛ به هر حال معتقدم خواندن [...]
انگارهها ( معجزه)
بله داشتم میگفتم، خدا این مرد را کنار من قرار داده که وقتی به ته خط میرسم، بیدرنگ نسخهای بپیچد، که حس کنم چه قدر توانگرم. امروز باور کردهام که معجزه هنوز وجود دارد، اما نه از جنس آن معجزههایی که در داستانها و کتابهای مذهبی و درسی مدرسه بودند؛ نه، معجزهای که با عمیق شدن در تارو پود زندگیام به آن آگاه شدهام. معجزهی زندگی من مردیست که کنارم است، [...]
انگارهها ( موفق کسی است که…)
نوشته بود: اگر یکبار شکست خوردی باز هم ادامه میدهی؟ جواب دادم: بله ادامه میدهم. دوباره نوشت: اگر ده بار شکست خوردی چی؟ باز هم ادامه میدهی؟ نوشتم: بله، همین الانش هم بیش از ده بار شکست خوردیم و در حال ادامه دادن هستیم. نوشت: همین طرز فکر است که آدم معمولی را از آدم سختکوش و موفق متمایز میکند. موفق کسی است که خود را با شرایط وفق میدهد و [...]
انگارهها ( آدمها تغییر میکنن!)
آدمها تغییر میکنن! چرا باید برای بعضیا عجیب باشه یا فکر کنن طرف فیلم بازی میکنه یا چرت میگه! به نظرم کسیکه واقعن هدفش تغییر و رشد و پیشرفت باشه و یکنفر سرراهش قرار بگیره که همه چیز رو مسخره کنه و بیفایده بدونه، باید دور اون آدم رو خط کشید و برای همیشه گذاشتش کنار. همین الان که ساعت ۴۰ دقیقه از ۱۲ شب گذشته و من دارم این متن [...]
انگارهها ( تمرکزت روی زندگی خودت باشه!)
من هنوزم معتقدم در شرایط فعلی کشور بهترین کاری که ما میتونیم انجام بدیم کار بر روی فردیت خودمون هست. کار برروی فرهنگ، شخصیت و ارتقای سطح افکارمون و داشتن حداقل یک هدف ارزشمند در زندگی. همچنین کنترل خشم، دوری از مصرفگرایی و دوری از چشم وهمچشمی و تجملات. تمرکزمون برخودمون و زندگیمون باشه. این یک سّبک زندگیه:" هر چی کمتر از زندگی بقیه بدونیم، بهتره." اینها مواردی هستن که من [...]
انگارهها ( دنیای جدید من!)
چهار روز از اسفند ماه سال ۱۴۰۲ گذشته است. روزها به سرعت عجیبی در حال گذرند. احساس میکنم مدتیست به دنیای تازهای قدم گذاشتهام. دنیایی که با چند ماه قبل تفاوت دارد؛ دنیای من به شکلی شگفتانگیز مرا از هزارتویی که سالها درونش بودم به آهستگی خارج میکند و من وارد جهانی متفاوت میشوم. نمیدانم چه گونه تفاوتش را بگویم! گاهی مبهوتم! گاهی احساس میکنم سراسر وجودم مملو از عشق است. [...]
این بهترین انتقام است.
گاهی دلم ریش میشود وقتی بُرشی از زندگی افرادی را میبینم و یا میشنوم که حقشان پایمال شده! بدون اینکه اجازهی دفاع از خود یا اعتراض داشته باشند. آنقدر خشمگین میشوم که آخر شب باید دمنوش نعنا بخورم تا کمی معدهجان آرام شود و بتوانم راحت بخوابم؛ هیجان خشم که فروکش کرد، عمیق میشوم و با اطرافیانم گفتگو میکنم و بعد متوجه نکات ریزی میشوم. این نکات از جنس تفکرند از [...]
آیا رشد شخصی ضرورت دارد؟
قبل از اینکه بخواهم پرسش بالا را تحلیل کنم باید بگویم که رشد شخصی و عمل به آن از نظر عدهی زیادی ضرورتی ندارد و جزء اولویتهای خیلیها نیست. در جامعهای که اولویت افراد حفظ بقاست و درصدی از آدمها در تامین نیازهای اولیه و خورد و خوراکشان درماندهاند نوشتن و حرفزدن دربارهی رشد شخصی به نظر بیمعناست و ضرورتی ندارد. من در اینجا از تجربیاتم مینویسم، به نظرم قدم گذاشتن [...]
چه چیزی تو را خوشحال میکند؟!
این یک تصمیم است. تصمیم میگیری دیگر مثل قبل فکر نکنی، احساساتی نشوی، به خودت به احساست به افکاری که از ذهنت میگذرند تسلط بیشتری پیدا میکنی، مزخرفاتِ کپک زده را که سالها به خوردت دادند دور میریزی، آگاه میشوی و برای خودت ارزش و احترام بیشتری قائل میشوی. وقتی رنجها، آزارها و ناکامیهای بسیاری را تجربه کنی، کمکم سرسخت میشوی. (حکمرانی منطق بر احساس!) وقتی که در خیابان قدم میزنم حس [...]
آیا مراقب خودت هستی؟
۱. اگه به شما بگن اسم سه نفر که خیلی دوستشون دارید رو بگید اولین فردی که میاد توی ذهنتون کیه؟ وقتی این سوال رو از من پرسیدن اولین فردی که توی ذهنم اومد همسرم بود و بعد بچهها. حس خوبی داشتم و فکر میکردم جوابم کاملن درسته، اما نه! درستترین جواب اینه که اول اسم خودمون رو بگیم و بعد بقیه! تحلیلش هم اینه: وقتی نمیتونی در پاسخ به این [...]