وقتی صحبت از کتاب خواندن به میان می آید، به دنبال آن بحث سلیقه و

دوست داشتن هم داغ می شود. بعضی ها به رمان علاقه دارند آن هم فقط رمان عاشقانه !

دیگری شیفته ی شعر است.یکی می خواهد به تخیلاتش پر و بال دهد و کمی رویا پردازی کند

پس رمان های فانتزی و تخیلی را انتخاب می کند ،

نفر بعدی کتابهایی با موضوعات روانشناسی می پسندد

و دیگری دوست دارد دردنیای کتابهای فلسفی غرق شود .


کشش و علاقه به سمت کتابها همیشه موجه و پسندیده است.

به نظر من یک فرد کتابخوان و عاشق کتاب را به هیچ شکلی نمی توان از کتابها دور کرد

و از خواندن بازداشت. نکته ی مهمی که در باره ی کتاب خواندن در مورد خودم کشف کردم

این است:

تا زمانیکه فقط محور یک موضوع کتاب می خواندم قدرت درک و تفکرم محدود بود.

انگار اندیشه هایم در یک شعاع محدود و مشخص می چرخیدند 

مثل فردی که چند سال پشت سر هم فقط به یک شهر سفر می کند

یا کسی که سالها فقط به یک کافی شاپ می رود و تنها یک مدل نوشیدنی سفارش می دهد”!

 

کتاب خواندن زمانی اثربخش است و نتایج سودمند بهمراه دارد که بتوانیم

در زمینه های مختلف کتابهایی مفید و کار آمد بخوانیم.

البته روشن است که همه ی موضوعات مورد پسند ما نیست و گاهی

اشتیاقی به یک موضوع خاص نداریم برخی کتابها خسته کننده هستند اما به

 عقیده ی من می توان در زمینه ای که اشتیاق و شور و علاقه داریم

کتابهای بیشتری بخوانیم و کتابهایی را که کمتر می پسندیم فقط بخشی از کتاب را بخوانیم .

می توانیم همان بخش کوچک را به قسمت های کوچکتر تقسیم کرده

و هر بارتکه ی کوچکی از کتاب را با تمرکز بخوانیم.


نکته ی دیگر در باره کتاب خواندن این است که:

گاهی که حوصله ندارید کتاب های کاغذی با حجم زیاد را در دست بگیرید و بخوانید،

می توانید با جستجو در اینترنت جملات کوتاه وکلمات قصار را پیدا کنید و بخوانید .

بیشترِ این جملات بسیار الهام بخش و زیبا هستند .

گاهی جملات کوتاه آدرسی برای رسیدن به کتابهای خوب هستند”.

 

نکته ی آخر :

کتاب خواندن به صورت تفننی شاید سرگرم کننده باشد

اما اثر چندانی در رشد و توسعه ی افکار ندارد.

اگر می خواهید کتابها تاثیر چشمگیری در شیوه ی زندگی و اندیشیدن شما ایجاد کنند

باید “پُرخوانی” را در عادتهای روزانه تان بگنجانید”.