به نظر میرسد این روزها امید در زندگی خیلیها کمرنگ شده باشد؛ اما من در تاریکترین لحظههای زندگیام گرمای امید را در قلبم احساس میکنم.
در زندگی روزهایی شلوغ را تجربه کردهام که همه چیز حسابی به هم ریخته! لحظاتی را تجربه کردهام که چندین کار و گرفتاری به هم گره خوردهاند و آن روزها به نظر میآمده تا سر و سامان گرفتن فاصلهی زیادی دارم.
در پیچیدهترین و تاریکترین روزها ندای سرسختی یا همان امید، قلبم را سرزنده نگه میدارد. مجهز شدن به آگاهی سلاح روزهاییست که حس میکنیم به بنبست رسیدهایم.
رسیدن به این آگاهی که همیشه راهی وجود دارد، مرا به تداوم ترغیب میکند. در پس تیرگیها همیشه روزنی هست، اگر الان نمیبینیم حتمن آگاهیمان نقص دارد، پس باید آگاهی را بالا برد.
من روزهایی را تجربه کردهام که حتا یک لبخند کوچکِ ساده برایم دشوار بوده! واژهی خوشحالی فرسنگها از من فاصله داشته اما امید با پایداری در زندگیام نمایان بوده است.
من روزهایی را تجربه کردهام که گویی وزنهی سیصد کیلیویی به پاهایم بستهاند و مجبورم میکنند از جایم بلند شوم، لباسهای ورزشیام را بپوشم کیفم را بردارم و پیاده به باشگاه بروم، نه برای زیبایی و تناسب اندام؛ برای اینکه شاید کمی حالم بهتر شود!
من روزهایی را تجربه کردهام که به نظر میآمده به بنبست خوردهام! دیواری بلند و تیره مقابلم بوده و من ساعتها با خودم فکر میکردم چگونه میتوانم مسیر درست را بیابم؟!
من روزهایی را تجربه کردهام که فقط من میدانم و دفتر و قلمم!
در تمام این روزها امید همراه همیشگی و سرسخت من بوده است.
اوست که به من گوشزد میکند رشد در ادامهدادن است؛ تداوم در هر شرایطی به نفع من است! حتا اگر به نتیجهی صد در صد دلخواه نرسم، به آگاهیام به قلبم به رشد و شناخت بیشتر خودم کمک کردهام.
ثبت ديدگاه