یکسال گذشت. انگار همین دیروز بود که برای گذاشتن یک مطلب پنج شش خطی در سایت کلافه شده بودم. پس از ورود به سایت با صفحهای سفید و خالی روبرو شدم.این وب سایت خانهی دومم است. روزهای اول خالی و سوت و کور بود. من باید به آن رنگ و جلا می دادم. تزیینش میکردم و حس زنده بودن را در جای جای آن تزریق میکردم .
نصب افزونهها! عوض کردن پوستهها ! چه بنویسم ؟کدام قالب بهتر است؟ کدام فونت زیباتر است؟ تصویر؟ چه بنویسم؟ چطور صفحهها را به هم لینک دهم؟ سئو! آمار! چه بنویسم؟
یادم میآید به پشتیبانی پیام دادم ،میخواستم عکس خودم را بعنوان سربرگ بگذارم، گفتم شاید راهنمایی کنند ،پاسخ دادند باید با یک طراح وب مشورت کنی. طراح وب؟با خودم گفتم :«اول کمی امتحان میکنم اگر نتوانستم بعد از یک طراح وب کمک میگیرم» از این سایت به آن سایت سرچ کردم و گشتم تا بالاخره توانستم درستش کنم.
بعد از آن به هر مشکلی که برمیخوردم سرچ میکردم و آنقدر آزمون و خطا میکردم تا بالاخره درست میشد.
همهی اینها یکطرف و به در ودیوار خوردن نوشتههایم یکطرف دیگر قضیه بودم. من به تعداد تمام این سیصد و ده پست دچار سردر گمی و گیجی شدم. گاهی از نداشتن ایده کلافه میشدم و گاهی که ایدهای داشتم بنظرم جالب نمیآمد و در نوشتنش تردید داشتم. در طول این یکسال دو پست را از سایت حذف کردم . البته بعد پشیمان شدم؛ چون حالا معتقدم مطالب خوب و قوی در کنار نوشتههای ضعیف قابل مقایسه هستند. من خودم را با خودم مقایسه میکنم. خودِ امروزم را با خودِ دیروزم و خودِ امسالم را با خودِ پارسالم.موفقیت یک مسیر کوتاه و یکشبه و چند روزه نیست. موفقیت مسیری ناهموارو سربالاییست که سالها به طول میانجامد. تلاش و صبوری و سختکوشی میطلبد. من همچنان پیش میروم.
در این مسیر دوستان بسیار خوبی پیدا کردم و اعتراف میکنم در حق دوستان قدیمی کم لطفی کردم. با نادیده گرفتنشان و پاسخ ندادن به تماسهایشان و کم توجهی کردن به آنها که دلیلش غرق شدن در دنیای خواندن و نوشتن و گاهی کلافگی حاصل از کار خلاقانه بود.
به اندازهی عشق و محبتی که دوستان قدیمی با سماجت به من نثار میکردند و از کم توجهیها نمیرنجیدند، به همان اندازه رشد کردم و معنی محبت واقعی را درک کردم. از تمام کسانیکه در طول این یکسال از آنها دور شدم عذرخواهی میکنم. آنها هنوز با جدیت کارهایم را دنبال میکنند و به من محبت دارند. چقدر خوب است که آنها را دارم.
حالا که این متن را پیش میبرم به سال بعد فکر میکنم. یکسالِ دیگر روزی مثل امروز چندمین پست سایت را به روز رسانی میکنم؟ چند مقاله نوشتهام؟
چند تا از دوستان مجازیام را از نزدیک ملاقات کردهام؟ به چند کامنت پاسخ دادهام؟ آیا نوشتن کتاب بعدی را شروع کردهام؟ دربارهی چه موضوعی مینویسم؟
زیبایی زندگی به ایناست که روزهای آینده مبهماند! آدم نمیداند فردا دربارهی چه چیزی مینویسد! نمیداند قرار است چه اتفاقی بیفتد. من مطمئنم فردا و فرداها روشن و درخشاناند. شک ندارم آینده مالِ من است.آینده مالِ تک تک ماست. به بهترین شکل آنرا میسازیم.
مطالب بیشتر:
تجربه نگاری|دستاوردهای من از دورهی پُرکاری
تجربه نگاری |احساس میکنم ،کم میدانم
تجربه نگاری | سیصدمین پست و آموختههای من
موفق باشید خانم کیهانی این استمرار شما عالیه
ممنونم از شما .در کنار دوستانی مثل شما موفقیت دور از دسترس نیست
سلام بیتا جان یکسالگی سایت شما
که نشان از رشد و مراقبت و پیگیریهای مداوم و خستگیناپذیر شماست مبارک
💞💞💞💞🌻🌻🌻🌻🌻
ممنونم زهرا جان
بیتای عزیزم بودن شما در جمع دوستان باعث شد تعداد زیادی به یاد بیارن که خونه ای شخصی به اسم سایت دارن که مدتهاست گرد و غبار گرفته و این خونه نیاز به آب و جارو و تزئین داره تجربه شما این آدمها رو به ملک شخصی خودشون برگردوند
علی الخصوص من
ازت ممنونم بانوی خلاق
ممنونم منیره جانم. شما بی نظیری دوست مهربانم