درمان شوپنهاور|نقطه تلاقی فلسفه وروانشناسی
درمان شوپنهاور|نقطه تلاقی فلسفه و روانشناسی bitakeyhani.com

یالوم در رمان درمان شوپنهاور تصور می کند فیلسوف معاصری به نام فیلیپ که فردی منزوی و به نوعی رونوشت شوپنهاور است، به یکی از گروههای درمانی روان درمانگر مشهوری به نام جولیوس وارد می شود،جولیوس به دلیل رویا رویی ناگهانی با سرطان به مرور دوبارۀ زندگی خود نشسته است.
فیلیپ آرزو دارد با به کارگیری اندیشه های شو پنهاور، به یک مشاور فلسفی بدل شود وبرای این منظورنیازمند سرپرستی جولیوس است. ولی جولیوس می خواهدبه کمک اعضای گروه به فیلیپ بقبولاند که این ارتباط انسانی ست که به زندگی معنا می بخشد ؛کاری که هیچکس برای شوپنهاور تاریخی نکرد.

اروین د.یالوم روان درمانگر اگزیستانسیال و گروه در مانگر در این کتاب با زبان سحر انگیز داستان،به معرفی اندیشه های پیچیده  فلسفی و توصیف فنون روان درمانی وگروه درمانی می پردازد.

قسمت هایی از کتاب 

هر نفسی که فرو می بریم،مرگی راکه مدام به ما دست اندازی می کند ،پس می زند… . در نهایت این مرگ است که باید پیروز شود زیرا از هنگام تولد، بخشی از سرنوشت ما شده وفقط مدت کوتاهی پیش از بلعیدن طعمه اش، با آن بازی می کند. با این همه،ما تا آنجا که ممکن است، با علاقه ای فراوان ودلواپسی زیاد به زندگی ادامه می دهیم، همان جور که تا آنجا که ممکن است طولانی تر در حباب صابون می دمیم تا بزرگتر شود ،گرچه با قطعیتی تمام می دانیم که خواهد ترکید.

با استعداد، همچون تیراندازی است که هدفی را می زند که دیگران قادر به زدنش نیستند؛ نابغه، هم چون تیراندازی است که هدفی را می زند که دیگران قادر به دیدنش نیستند.

 

مذهب همه چیز را همسو با خود دارد: وحی ،پیش گویی های پیامبرانه ،حفاظت از حکومت،برترین شکوه و شهرت… و افزون براین ها،این امتیاز گرانبها را که آموزه هایش را دوران حساس کودکی در ذهن حک کند، جایی که به  اندیشه هایی  ذاتی و سرشتی بدل شوند.

بی شمار ستارۀ تابناک در فضای بیکران هست که درچندین کرۀ فروزان به گرد هر یک در گردشند.با مرکزی داغ وپرحرارت که پوسته ای سخت و سرد احاطه شان کرده ولایه ای از کپک برآن پوسته ، زندگی وموجوداتی آگاه به وجود آورده است : این است حقیقت دنیا.

دوران کودکی ،تنها به این دلیل که فعالیت هولناک دستگاه تناسلی هنوز در خواب است ولی مغز به بالاترین میزان فعالیتش رسیده، دوران بی گناهی و شادی ست،پردیس زندگانی و بهشت گمشده ای که در باقی عمر با حسرت وآرزو به آن می نگریم.

برترین خرد آن است که لذت بردن از زمان اکنون را والاترین هدف زندگی قراردهیم،زیرا این تنها واقعیتی ست که وجود دارد ومابقی چیزی نیست جز بازی های فکر. ولی می شود آن را بزرگترین بی خردی هم نامید زیرا آنچه تنها برای یک لحظه هست وبعد همچون رویایی ناپدید می شود، هرگز به کوششی جانفرسا نمی ارزد.

رنج های عظیم موجب می شوند رنج های کوچکتر دیگر احساس نشوند و برعکس،در نبود رنج های عظیم، حتی کوچک ترین دردسرها ومزاحمت ها مایۀ عذابند.

هر عاشقی  پس از آنکه سر انجام به وصل رسید ،دلسردی و سرخوردگی فوق العاده ای را تجربه می کند؛ ومبهوت می ماندکه چگونه آنچه با آن چنان اشتیاقی در پی اش بوده، حاصلی بیش از سایر خشنودی های جنسی ندارد و در نتیجه ، حس نمی کند منفعت چندانی نصیبش شده باشد .

مطالب بیشتر:

چند پیشنهاد برای مطالعۀ اثربخش