اگر فکر می کنی کسی تو را نمی فهمد

اگر فکر می کنی کسی تورا نمی فهمد ،بنویس! اگر نوشته هایت خوانده نمی شوند،بنویس!

اگر می خواهی بهتر فکر کنی ،بنویس! وقتی هیچ ایده ای به ذهنت نمی رسد،بنویس!

وقتی که از فرط خستگی چشمهایت باز نمی شوند ، بنویس!

وقتی که از زمین وزمان شاکی هستی ،بنویس! وقتی دلت گرفت ،بنویس!

وقتی شاد و خوشحالی بنویس!

وقتی لبریز از ایده هستی ،بنویس!وقتی کلافه و آشفته ای بنویس! 

روزهای اول که وب سایتم را راه اندازی کردم هر روز نوشتن برایم سخت بود . هر روز باید یک موضوع جدید پیدا می کردم. ذهنم از صبح تا شب حتی تا آخرین ثانیه هایی که چشمهایم بسته میشد در پی شکاریک ایده بود. تازه ،نوشتن یکطرف و خوانده نشدن و دیده نشدن یک طرف دیگر قضیه بود. اما من هر طور که بود سعی می کردم بنویسم. روزهای اول آسان نبود،اما وقتی یک کار تبدیل به عادت روزانه می شود و جزء کارهای مهم وثابت زندگی می شود ،نمی توان به هیچ شکلی از آن صرفنظر کرد. 

این روزهااز افراد مختلفی بازخوردهای مثبت و خوبی می گیرم واحساس مسئولیت بیشتری می کنم. هرچه تعداد این افراد بیشتر می شوند وظیفۀ من سنگین تر می شود هر روز نیرویی مرا به بسوی خویش جذب می کند و می گوید: تو فقط بنویس!

مطالب بیشتر :

نخستین کسی که متوجه استعداد نویسندگی من شد…

نوشتن اجبار نیست یک انتخاب عاشقانه است