دیروز در کتابخانه ی فرهنگسرا چشمم به کتاب لاغری افتاد به نام طلای درون

 نوشته ی رابرت الکس جانسون

جمله ای زیرِ عنوان کتاب نوشته شده بود که توجهم راجلب کرد

نقشه ی راه نجات از وابستگی به دیگران و رسیدن به استقلال فردی

الکس جانسون در این کتاب استقلال فردی را طلای درون می داند؛

او می گوید:

ما در طول زندگی مان بارها طلای درون مان را به دیگران می بخشیم

اما باید یاد بگیریم یک جایی طلای درون خویش را پس بگیریم

در این میان عده ای به مشکل برمی خورند و نمی توانند طلای درون شان

که همان استقلال فردی است را پس بگیرند.

هر نوع وابستگی به دیگران همچون زنجیری دست و پای ما را می بندد و

تبدیل به سدی می شود و جلوی رشد و موفقیت ما را می گیرد.

 

قسمتی از کتاب:

همواره یکی از دغدغه های ما این بوده است که مستقل ،بااقتدار،شجاعانه و 

دلیرانه در عرصه های مختلف زندگی ظاهر شویم. ولی از آنجایی که همواره ما

کارهایی را بلد نیستیم و مسیرهایی در زندگی برایمان نا آشناست،مجبوریم به

کسی تکیه کنیم.مجبور می شویم در تصمیم گیری های مهم زندگی مان کسب

اجازه کنیم.به همین خاطر طلای وجودی مان که همان استقلا مان است را به

دیگران واگذار می کنیم.باید یاد بگیریم که چه زمانی طلای مان را برای نگهداری

به دیگران بدهیم و چه زمانی طلای مان را پس بگیریم؟

این کتاب یک سفر درونی را روایت می کند که در نهایت به کشف خویشتن و ظهور رستگاری

می انجامد.

 

مطالب بیشتر:

آهنربای رستگاری

چرا خودکاوی؟