شاید یکی از تفاوتهای افراد هدفمند با دیگران نگرش متفاوت آنها باشد. پویایی و برنامه داشتن در تمام لحظات زندگی عامل تمایز آنهاست.
شاید شما در مقطعی از زندگی برای خود اهدافی تعیین کرده و با خود عهد کردهاید هر طور شده باید به هدفتان برسید.
اهدافی که ما برای خود تعیین میکنیم به زندگیمان جهت میدهند؛ ما برنامههایی تنظیم کرده و تلاش میکنیم به نقطهی طلاییمان برسیم. گاهی در مسیر دچار سردرگمی میشویم. گاهی کلافهایم؛ نیاز داریم با کسی حرف بزنیم و از سختی و تنشی که در مسیرمان داریم بگوییم. شاید حرف زدن، سفرکردن، تفریح و یا در جمع دوستان بودن کمی حالمان را بهتر کند اما به محض اینکه دوباره در مجاورت کارها و برنامهها قرار گرفتیم تنشها به سمتمان هجوم میآورند.
تمرکز روی نقطهی پایانی خوب است ولی باید جوانب دیگر هم سنجید. گاهی تنها به نوک قله میاندیشیم بدون اینکه چالشهای مسیر را آگاهانه پشتسر بگذاریم و درکشان کنیم.
یکی از تفاوتهای افرادی که پس از رسیدن به موفقیت حرفهای زیادی برای گفتن دارند و کسانیکه موفقیت برایشان تنها یک هدف محسوب میشود، همین است.
برای برخی افراد موفقیت تمام درسها و آگاهی هاییست که در مسیر آموختهاند، نقطهی پایانی ملاکشان نیست.
وقتی بر روی سیستم تمرکز کنیم به دنبال تغییر بلند مدت هستیم. ما گامگام پیش میرویم زیرا هر لحظه برای ما یک درس است. از هر اتفاقی میتوان آموخت و از هر انسان و کلامی میتوان انگیزه گرفت.
افرادی که دریک سیستم و در کنارهم هستند باید روی بهرهوری خویش تمرکز کرده و در آن صورت است که به نتایج قابل توجهی میرسند.
ثبت ديدگاه