یک
شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که حسی را در درونتان انکار کنید. گاهی ما حس هایی چون:عشق،ترس،نفرت،حسادت و یا هر حس دیگری را انکار میکنیم.
وقتی در شرایطی قرار میگیریم و با فردی ملاقات میکنیم که مجبور میشویم یکی از این احساسات را مخفی کنیم دچار تعارض میشویم.
در تعامل با افراد وقتی ما مجبور میشویم حس واقعی را پنهان کنیم و چهرهای متفاوت از خودمان نشان دهیم ،از اینکه خود واقعی را مخفی کردهایم دچار تعارض و ناآرامی میشویم.
هر قدر به ماندن در این وضعیت اصرار ورزیم بیشتر دچار کشمکش میشویم. وقتی از کسی متنفریم ، میخواهیم این حس را انکار کنیم و بگوییم نه ،نفرت در من وجود ندارد .من سراسر عشقم و بس! در واقع وقتی عمیقا” از کسی متنفریم و خود را مجبور میکنیم به او عشق بورزیم و دوستش داشته باشیم احساسات خود را نادیده میگیریم و خود را نمیپذیریم. ما به ظاهر مهربانی و عشق را نشان میدهیم و خود را مهربان و با محبت می دانیم،سپس با درون خودمان دچار اختلاف میشویم. منبع درونی ما از ما میخواهد خودمان باشیم و تظاهر نکنیم ؛ما حس نفرت را انکار میکنیم چون مطمئنیم خوب و مهربانیم.
بهتر است بپذیریم ما هم حس نفرت را در وجودمان داریم. آن را بپذیریم و دوستش داشته باشیم .ما عادت کردهایم بسته به شرایط برخی حس ها را در خودمان قبول داشته باشیم و برخی دیگر را را نپذیریم .اغلب خودمان را از حس های منفی، پاک و مبرا می دانیم.
این روزها دارم یاد میگیرم احساسات درونی منفی را انکار نکنم. آنها را بپذیرم.وقتی شروع به پذیرفتن میکنم ،بهتر میتوانم روی آنها کار کنم. من میپذیریم گاهی متنفر میشوم،میپذیرم اغلب افراد را مورد پیش داوری و قضاوت های عجولانه قرارمیدهم و گاهی خودم را مقایسه میکنم.
حالا که پذیرفتم تصمیم میگیرم روی آنها کار کنم.تصمیم گیری در حرف بسیار آسان است اما پای عمل کردن که به میان میآید پوست آدم کنده میشود.
دو
امروز درمتمم فایل تصمیم گیری را با صدای محمدرضا شعبانعلی گوش میدادم.او در اواخر فایل صوتی به یک عبارت در تصمیم گیری اشاره کرد؛ “اخلاق در تصمیم گیری” . وقتی به موضوع اخلاق در تصمیم گیری برخوردم،احساس سستی و کرختی کردم. گاهی آدم میماند؛ میان انتخاب اخلاق و احساس! اگر بخواهی خیلی اخلاقی عمل کنی باید تمام احساست را زیر پا بگذاری .وجدانت آسوده است اما همیشه رنجی را در قلبت با خود حمل میکنی ؛اگر هم بخواهی احساسی تصمیم بگیری و اخلاق را زیر پا بگذاری به ریشه و منبع درونی خودت آسیب میرسانی.
سه
میبینی!همه چیز سخت است. اصلا چه کسی گفته این زندگی باید بدون مشکل و بهراحتی سپری شود؟
مطالب بیشتر:
ثبت ديدگاه