درباره ی شادی و فواید شاد بودن بسیار خوانده ایم. اما باز هم وقتی کلمه ی شادی به چشم مان می خورد احساس می کنیم فرسنگ ها با ما فاصله دارد.
انسان ها به شکل عجیبی به سمت غم و نا شاد بودن گرایش دارند. به طور مثال اگر ما عکس پروفایل دوست مان را ببینیم در حالیکه لبخند بر لب دارد و خوشحال است هیچگاه از او نمی پرسیم چرا شاد هستی یا با خودمان نمی گویم چرا فلانی اینقدر خوشحال است. اما اگر فقط برای چند روز همان دوست مان تصاویری غم انگیز برای پروفایلش انتخاب کند ذهن مان به جستجوی دلایل غمگین بودن او می گردد. و بسته به نزدیک بودن ارتباط مان از او دلیل غمگین بودنش را می پرسیم.
وقتی در صفحه ی سرچ اینستا گرام پست ها را بالا و پایین می بریم به تیترهای منفی راجع به دزدی و یا قتل و اختلاس و…بیشتر تمایل نشان می دهیم و آنها را زودتر باز می کنیم. اگر در کنار یک پست که راجع به آدم ربایی است پستی با این عنوان : “چگونه یک روز شاد داشته باشیم” وجود داشته باشد ما در ابتدا پست راجع به آدم ربایی را باز می کنیم و چه بسا آنقدر در هزارتوی این خبر و خواندن کامنت ها غرق شویم که فراموش می کنیم پستی که درباره ی یک روز شاد بوده را ببینیم.
ذهن و نا خودآگاه ما به هر چیزی که گرایش داشته باشد به همان سو کشیده می شود . اخبار ،اطلاعات ، موقعیت ها و آدمهایی که همسو با افکار ما هستند به سوی مان جذب می شوند.
اگر تمایل داریم یک زندگی شاد پیش رو داشته باشیم در ابتدا باید ذهن مان را تغییر دهیم و کاملا خود آگاهانه از اخبار ،آدمها و شرایطی که ما را به سوی یک زندگی نا شاد می کشانند دوری کنیم.
در دایره ی افرادی قرار بگیریم که تمایلی به شنیدن اخبار منفی و هولناک نداشته باشند. “اگر توانایی تغییر دادن شرایط ناخوشایند را نداشته باشیم به اصرار حل شدن در خبرهای منفی و درد آور ما را به سوی یک زندگی توأم با غم و اندوه می کشاند.
در غم و افسردگی هیچگونه خلاقیتی وجود ندارد. “هنر” به شکل شگفت انگیزی روح غمگین را شفا می دهدو اگر هنر جزئی از زندگی مان شود ما را احیاء خواهد کرد.
” شادی سراسر روح است و مقدمه ای ست برای یک زندگی خلاق .”
مطالب بیشتر:
ثبت ديدگاه