من کی هستم؟ شاید در ابتدا سوال ساده‌ای به نظر بیاید. کافیست چند دقیقه‌ای روی سوال تمرکز کنید، اگر واقع بین باشید، اگر در خلوت خود نقاب را برداشته باشید شاید بتوانید کمی انصاف به خرج داده و به سوال پاسخ دهید.

من کی هستم شامل چه چیزهایی نمی‌شود؟

من کی هستم شامل شغل‌تان، اسم و اعتبار خانواده‌‌تان، محل زندگی‌تان، درآمدتان، مدرک تحصیلی‌تان، مهارت‌هایتان، دستاوردهایتان علائق‌تان و عادت‌هایتان نمی‌شود.

وقتی از خودم می‌پرسم من کی هستم این‌پاسخ در سرم می‌نشیند. من یک زن هستم. در من همه چیز وجود دارد. خوبی، بدی، عشق، نفرت، حسادت، غم، شادی، تلخی، شیرینی، ضعف، قوت، صبوری، بی‌حوصلگی، دروغ‌گویی، صداقت و…

من مجموعه‌ی مثبت‌ها و منفی‌ها هستم. گاهی تبدیل به فردی قضاوت‌گر می‌شوم و گاهی باتمام وجود درک می‌کنم و فقط مشاهده می‌کنم.

گاهی به سرعت نور می‌بخشم و گاهی سالها گوشه‌ی دلم کینه‌ای لانه می‌کند.

برای اینکه به این سوال پاسخ دهم نیاز است روزها به آن فکر کنم، بنویسم و خودم را تحلیل کنم.

افرادی که در جواب من کی هستم از دستاوردهای بیرونی می‌گویند و آت و آشغال‌های درون‌شان را زیر لبخند تصنعی مخفی می‌کنند، هیچگاه به آرامش واقعی نمی‌رسند. وقتی در خلوتمان نقاب می‌زنیم و از خودمان فرار می‌کنیم چگونه می‌‌توانیم ضعف‌ها را بشناسیم و بهبود ببخشیم؟ وقتی با غرور خود را برتر و بی‌نقص می‌بینیم، از آرامش و شادی دور می‌شویم. آرامش واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که در خلوت نقاب را برداریم و تیرگی‌های وجودمان را ببینیم و بهبود بدهیم.

هر از گاهی از خودتان بپرسید من کی هستم؟

این تمرینی برای کل زندگی‌ست.