روی مبل راحتی لم دادهام و به دستهای قوی همسرم نگاه میکنم که با چه دقت و حوصلهای یک هدفون شکسته را با چسب ترکیبی میچسباند.
این روزها با دقت به لحظهها توجه میکنم. زندگی همین ثانیههای درگذرند؛ همین ثانیهها که ما بدون توجه از آنها رد میشویم. زندگی تعمیر لوازم خانه است که گاهی گره در کارمان میاندازد و کلافهمان میکند. زندگی همین است که دست بهکار میشویم تا کاری را به سرانجام برسانیم و وسیلهای را تعمیر کنیم.
گاهی به دنبال لحظاتی ناب میگردیم. لحظاتی که نام آنرا زندگیکردن بگذاریم؛ غافل از اینکه زندگیکردن به سرعت نور از مقابل چشمانمان میگذرد و ما از لمس آن و حسکردنش جا میمانیم.
به قول سروش صحت همه جا دلیل برای غم وجود دارد، اگر سوگیری به سمت غم باشد و همه جا دلیل برای شادی وجود دارد، اگر سوگیری به سمت شادی باشد.
گاهی اوقات آدمها از روزهای تکراری و روزمرگی مینالند. بنظر من کسانی احساس روزمرگی میکنند، که هیچ هدف و برنامهای در زندگی ندارند، برنامهریزیهای ما سبب میشود احساس خوبی نسبت به خود داشته باشیم و هر روز را متفاوت و نو ببینیم. کافیست کمی جابجا شویم و زاویهی نگاهمان را تغییر دهیم.
ثبت ديدگاه