بارها در ستایش نوشتن چیزهایی نوشتهام. کافیست دو_سه روز از نوشتن دور بیفتی، پس از آن نوشتن تبدیل به سختترین کار دنیا میشود.
زمانی متوجه سختی نوشتن میشویم که چند روزی از آن دور میشویم. دوباره و از نو آغاز کردن مثل برداشتن وزنههای سنگین درباشگاه ورزشی، پس از مدتها فاصله گرفتناز ورزش است.
این اولین مطلبی است که در سال جدید مینویسم؛ با خودم فکر میکنم چگونه میتوان با برنامهای منسجمتر از قبل نوشت. طوری که هیچگاه از نوشتن دور نیفتم و با تداوم بنویسم.
این سوال در ذهنمنقش میبندد.
نظم و برنامهریزی چقدر مرا به اهدافم نزدیکتر میکند؟
همین یکسوال کافیست تا با شور و هیجان به روزهای آینده فکر کنم و چند ایده در ذهنم بنشیند.
زندگی بدون هدف برنامهریزی افتادن در چرخهی تکرار و روزمرگیست. آیندهی من در دستان من است. با پشتکار و برنامهریزی روزهای خوبی را برای خود خلق خواهیم کرد.
با معنا دادن به زندگی ایدههای نابی به ذهن راه مییابند. ایدههایی که مکتوب میشوند و هر کدام به اهداف بزرگو بینظیری تبدیل میشوند.
ثبت ديدگاه