ما در طول روز احساسات مختلفی را تجربه میکنیم. همه چیز بستگی به قدرت درک ما از احساساتمان دارد.
ما میتوانیم بدون تفکر و تنها از روی حس و غرایزمان به احساساتمان پاسخ دهیم؛ اما راه دیگری هم وجود دارد و آن استفاده از ذهن عقلانیمان است.
بنظر سخت میآید که بتوانیم همزمان از افکار آگاهانه و استدلال در کنار احساسات و شهود استفاده کنیم.
استفاده از این دو یعنی احساسات و عقل در کنار هم آسان نیست. گاهی لازم است احساس را مهار کنیم و کاملا عقلانی به موضوع بپردازیم.
این نوعی مهارت است. مهارتی که بنظر میآید کمتر کسی قادر به انجام آن است. برای موفق شدن در این مهارت به تمرین نیاز است. شکست در مسیر طبیعیست اما با تمرین و مداومت به نتیجهی مطلوب خواهیم رسید.
در اینجا پذیرش مهم است. ما به جای سرکوب و نادیدهگرفتن احساسات آنها را میپذیریم. احساسات ما هرچه هستند به کمک عقلمان به مسیر درستی هدایت میشوند و اینجاست که کنترل بر خود و احساساتمان به روش منطقی و درست صورت میگیرد.
در اینجا دیگر غرایز و احساسات ما تصمیمگیرنده نیستند. این ما هستیم که تصمیم میگیریم چگونه رفتار کنیم و روابط سالمی را برای خود رقم میزنیم.
ما با دقیقشدن بر احساسات و عواطف خود و پذیرفتن خویشتن هماهنگی و انسجام لازم را در مسیر زندگی به وجود میآوریم.
ثبت ديدگاه