ساعت از یازده شب گذشته بود که پیامی از مریم توی تلگرام آمد.
_چی نوشتی؟
به ساعت نگاه کردم. هیچ موضوعی به ذهنم نمیرسید؛ نمیدانستم امشب دربارۀ چه چیزی در وبلاگ بنویسم.
در جواب مریم گفتم: هنوز هیچی! و بعد لپتاپ را روشن کردم . کمی به صفحۀ سفید ویرایشگر زُل زدم. هیچ موضوع جالبی به ذهنم نمیرسید.
نوشتن آسان نیست، مخصوصا وقتیکه ندانی دربارۀ چه چیزی باید بنویسی. در حالیکه این سطرها را مینویسم، کلمۀ ارزش در سرم میچرخد. ارزش یا ارزشها مواردی هستند که ما بر اساس آنها رفتار میکنیم.
ما با کسانی که ارزشهایمان با آنها هماهنگ باشد ارتباط بهتری برقرار میکنیم. پایبندی به ارزشها نشان میدهد که چقدر رفتار و اعتقادات ما با هم همخوانی دارند. هر قدر رفتارمان با افکار و اعتقاداتمان همسو و هم جهت باشند ذهن منسجمتری خواهیم داشت.
با انسجام و یکپارچگی از ذهن به رفتار، ما شخصیت قویتری خواهیم داشت. وقتی ما حرفی میزنیم یا قولی به خود میدهیم، عمل به آن باعث میشود احساس بهتری داشته باشیم.
من به خودم قول دادهام هر شب یک پست در وبلاگم بنویسم. اغلب شبها پست جدیدی مینویسم و گاهی به پستهای قدیمی چند سطری اضافه میکنم و آنها را بازنگری میکنم.
اگر من به قولم عمل نکنم و یک شب بنویسم و چند شب هیچ پستی منتشر نکنم این دوگانگی میان کلام و رفتارم به نا امیدی نسبت به خودم میانجامد. اگر نتوانم به قولی که به خودم دادهام عمل کنم، حس میکنم به اندازۀ کافی توانمند نیستم و نتوانستم بر قولم پایبند بمانم، اینکار باعث کاهش عزتنفس در من میشود. زیرا من چیزی را که بعنوان ارزش در ذهنم ساخته بودم، زیر پا گذاشتم.
خُب… این هم از پست امشبم. سطر اول را که تایپ میکردم نمیدانستم چه بنویسم، صدایی در ذهنم میگفت: یک شب ننویس چه میشود؟
اما من به قولی که به خودم دادم همچنان پایبندم.
مطالب بیشتر:
پایبندی به ارزشها و باورها_ داشتن عزتنفس سالم
آفرین بیتا جان واقعا آدم نمی تواند زیر قولی که به خود داده بزند یه جورایی همه چیز زیرسوال میره عذاب وجدان، تنبلی و … هر رازی که نطلبی در سایتم نمی نویسم فردای آن روز کسل هستم و خودم را سرزنش می کنم دقیقا مثل امروز
فریبا جان ذوق و پشتکا شما باارزشه. هر کاری که مدوام و هدفمند پیش بره نتایج خوبی داره. پایدار باشی
بیتا جان از هیچی، چهقدر مطالب قشنگی خلق میکنی. ممنونم که از من هم در نوشتهت اسم بردی.
سپاس از لطفت مریم جان. سبزو برقرار باشی، دوست خوبم.