بعضی روزها یک خروار کار سرم ریخته؛ وقتی قرار است کاری را برای اولین بار انجام بدهم احساس نا آرامی و کلافگی ساعتهایی در روز دست از سرم بر نمی‌دارد.

معمولا این طور مواقع دلم نمی‌خواهد هیچ کس راجع به کارم چیزی بپرسد یا راهنمایی کند و نقش معلمم را بازی کند.

کار خلاقانه همیشه با تنش همراه است.محال است از نقطه‌امن‌ات بیرون بیایی و تنش را تجربه نکنی.تقریبا تمام چالش‌هایی را که روزی در زندگی‌ام از آنها می‌ترسیدم یک به یک امتحان کرده‌ام .حالا خوب می‌دانم که ترس فقط یک احساس است که در ذهن جای دارد .هر احساس دیگری را می‌توان جایگزین‌ ترس کرد.

وقتی در خانه نشسته‌ایم و حوصله مان سر رفته ،سریع برنامه می‌ریزیم تا بیرون برویم ،ورزش کنیم یا با دوستان و خانواده به گردش و تفریح برویم. کمی بعد حالمان عوض می‌شود.

وقتی کم انرژی هستیم خوردن یک قهوه انرژی مان را دوچندان می‌کند.

گپ زدن با یک دوست ،گوش دادن به موسیقی ، رقص و تحرک، خواندن یک کتاب خوب ویا نوشتن کارهایی است که برای بهتر شدن حال خودمان انجام می‌دهیم.

وقتی ترس در ذهن مان جای می‌گیرد و مانع حرکتمان رو به جلو می‌شود باید برایش کاری کنیم باید آن را ضعیف کنیم ؛بهترین کار اینست که همان چیزی که از آن می‌ترسیم را انجام دهیم. نهایتش اینست که زیاد خوب از اب در نمی‌آید ،اما نکته‌ی مثبتش اینست که ما ترس را شکست دادیم و کار را انجام دادیم.

در اینجا ترس یکبار مغلوب شده ،ترس می‌گفت اصلا انجام نده. او کاری به نتیجه ندارد. نتیجه یا خوب است یا بد. او می‌گوید انجام نده. همین که کار را انجام دادی یعنی روی ترس را کم کردی.پس سری بعد که میخواهی کار راانجام دهی ترس ضعیف تر است و تو قوی‌تر .زیرا یکبار آن را امتحان کرده بودی.

اگر جایی مجبور شدی کاری را ده بار یا صد بار انجام دهی حتما اینکار را بکن، زیرا هر بار ترس ضعیف و ضعیف تر می‌شود و تو با تجربه‌تر و قوی‌تر و دفعه‌ی صد ویکم عالی ظاهر می‌شوی. پس ادامه بده.

اینها حرفهاییست خطاب به خودم؛این روزها می‌گردم و می‌بینم از چه چیز بیشتر از بقیه می‌ترسم و بعد همان کار را انجام می‌دهم. در این مسیر احساسات جالب و خاصی را تجربه می‌کنم .من در عین حال که قوی‌تر می‌شوم ،احساس شکنندگی می‌کنم. ترس من کوچک می‌شود،قلب من شکننده و… عمیق می‌شوم،عمیق.

 

مطالب بیشتر:

چگونه ترس مانع رشد می‌شود؟  

دنیایی پُر از شگفتی مقابل توست. 

یقین دشمن رشد است.