نتیجه یا فرایند؟
وقتی به خواستهها و نیازهایت فکر میکنی اولین چیزی که به ذهنت میرسد ،چیست؟
شاید با خود لیست تمام کارهایی را مرور کنی که تو را به خواستهات نزدیک میکند.نگاهی به لیست میاندازی و بعد با خود فکر میکنی کلی کار باید انجام دهی و مهارتی یاد بگیری و حسابی خودت را به زحمت بیندازی تا به خواستهات برسی.
شاید بامرور لیست کارهایی که باید انجام دهی و چالشهایی که احتمالا سرراهت قرار میگیرند دچار تردید شوی. با خودت میگویی،نه سخت است. خودت خوب میدانی که چقدر رسیدن به خواستهات برایت ارزشمند است اما سختی مسیر و کشمکشهایی که در طول مسیر قرار دارند ،تورا دچار شک و تردید میکند.همهی ما در مسیر قهرمانی خود این احساسات را تجربه کرده ایم و در آینده باز هم تجربه خواهیم کرد .
مسیر رسیدن به خوشحالی پر پیچ و خم و پُر از دست انداز است.عاشق فرایند بودن مارا به تدریج به قله می رساند. اگر من به کوهنوردی علاقه نداشته باشم چگونه باید به قله برسم؟
اگرمن با احساس بد و غر زدن به زور خودم را به مقصد برسانم در مقایسه با کسی که با لذت مسیر را طی کرده و به قله رسیده یک فرق اساسی خواهم داشت. من چالش ها و موانع مسیر را یک دردسر بزرگ پنداشتم و فقط میخواستم عبور کنم و به مقصد برسم؛اما شخصی که آن چالش را با نگاهی متفاوت پذیرفته،از آنها آموخته و راههایی برای ساده عبور کردن از موانع یاد گرفته می تواند از کشمکش ها و دردسرهای بزرگتری که بعدها در زندگی مقابلش قرار می گیرند راحت تر عبور کند، او از موانع می آموزد.
اگر تنها هدفت رسیدن به مقصد باشد احتمالا با چالش هایی که سر راهت قرار میگیرند دچار یأس و سردرگمی میشوی.در مسیر نا امید می شوی و بارها از خودت می پرسی آیا اشتباه نکرده ام؟
چیزی که مهم است لذت بردن از فرایند و آموختن از مسیر است .عاشق فرایند بودن وجه تمایز ماست.
مطالب بیشتر:
ثبت ديدگاه