
من به روزهاو سالهای پیش از قرنطینه و روزها و سالهای پس از قرنطینه بسیار فکر کرده ام. من به این روزهای ماندن در خانه هم فکر می کنم. به روزهای آینده فکر می کنم.
روزهایی که بدون دستکش و ماسک بیرون برویم. روزهایی که در فروشگاه اگر تنه مان به تنه ی کسی خورد وحشت نکنیم. روزهایی که به راحتی در کوچه ها و خیابا نها قدم بزنیم و نگران هیچ چیزی نباشیم.
در قرنطینه آموختم وقتی محدودیت ها مقابلم هستند،چگونه از آنها استفاده کنم. چگونه خلوت موثرتری داشته باشم. یادگرفتم چگونه خود را بهتر بشناسم و چگونه ارتباط بهتری با خودم ایجاد کنم.
من دریافته ام تنهایی خلوت مرا پرمایه تر و ارزشمندتر می کندو هر قدر رابطه ام را با خودم قوی ترکنم ،می توانم شبکه ی ارتباطی بهتری بسازم. من به قدرت عشق فکر می کنم ، به قدرت واژگانی که هر روز با عشق از ذهن من بر روی صفحه ی سفید کاغذ سرازیر می شوند.
این روزها بهترین فرصت برای توسعه،شناخت و رشد خود است. قرنطینه به من صبوری را آموخت. اثرات منفی شتابزدگی را آموخت وتمرکز و دقت را آموخت .
قرنطینه بی حرکتی و سکون نیست ، آفرینش و ابداع کردن در روزهای بی حرکتی ست.
مطالب بیشتر:
هر اتفاقی دو جنبه داره بسیار خوشحالم که تصمیم گرفتی جنبهی مثبت داستان در نظر بگیری
به منم قرنطینه نشون داد که تنها چیزی که داریم لحظه حال هستش و باید ازش به بهترین نحو استفاده کنیم
درود برشما امیر حسین عزیز، بله داشتن نگاه مثبت البته در کنار واقع بینی یک مهارته