یادداشت های روزانه
سه بُرِش از زندگی
۱. از آخرین باری که با یک گروه ورزش کردم [...]
یادداشت های روزانه
۱. از آخرین باری که با یک گروه ورزش کردم [...]
چندین سال است که روز اول فروردین لیستی از برنامهها [...]
و من این روزها احساس میکنم وارد دنیایی دگر شدهام! [...]
این روزها به سرعت باد نه، به سرعت طوفان میگذرند. [...]
۱. زندگی همچو صحنهی نمایش است؛ تو آمدهای نقشات را [...]
گفتم: در ستایش ناامیدی! تعجب کرد! بله، شاید عجیب باشد [...]
مُراد از آفرینشمان شناخت خویش است، یافتن رسالت خویش و [...]
سوالش را در یک ویس پرسید: نذر کردهام تا آخر [...]
میگویند: بدن ما هر چند سال یک بار کاملن نو [...]
دلم میخواهد در این ساعت در این لحظه حسم را [...]