ملاقات با کودک درون (تجربهنگاری)
میبینمش! لبخند میزند. دستم را میگیرد و کنار ساحل قدم [...]
میبینمش! لبخند میزند. دستم را میگیرد و کنار ساحل قدم [...]
ایدههای نوشتنات از کجا میآیند؟ این سوال را هر از [...]
چهار روز از اسفند ماه سال ۱۴۰۲ گذشته است. روزها [...]
تقریبا همهی کسانی که نوشتن را به شکل حرفهای دنبال میکنند خوب میدانند که تصوراتشان دربارهی نوشتن از شروع تا گذر از چند دهه تغییرات شگرفی را تجربه میکند.
سه ماه از سال جدید میگذرد و هنوز دربارهی کلمهی [...]
صبحها در پارک نزدیک خانه پیادهروی میکنم. هوای لطیف بهاری [...]
چند سال پیش در محل کارم، پس از صرف ناهار [...]
دو سال از آشنایی من و محتوا میگذرد. دراین مدت [...]
مرض عجیبی است این نوشتن ، هر مهارتی را که [...]
سرشبی با خودم فکر میکردم چه خوب است که وبسایتی [...]