… و باز زندگی مرا در بُهت فرو برد!
ما وارد بازی شدهایم و خروج از آن امکانپذیر نیست. صدایی میگوید: باید تا آخرش بروی.
و ما برای بار چهاردهم از جا برمیخیزیم. و ادامهمیدهیم، جاده مهآلود است؛ حتا یکقدمی هم آشکار نیست. جلو میرویم، آهسته و پیوسته.
بازی را باید تا آخرش رفت، یا میبَری یا یاد میگیری چگونه پس از افتادن برخیزی و ادامهدهی.