همیشه فکر می‌کردم شنونده‌ی خوبی هستم اما وقتی تست” شنونده‌ی‌خوب‌بودن” را کامل کردم و با پاسخ‌ها مطابقت دادم متوجه شدم نمره‌ام از بیست نمره، ده شد. نمره‌ی مطلوب از هفده به بالا بود.‌

در حال حاضر مشغول گذراندن دوره‌ای با هدف خودشناسی و ارتقای رشدفردی هستم.‌ هر روز به خودم یادآوری می‌کنم: 《 رشد یک فرایند است و پایانی برای آن نیست. هر زمان که احساس کردی خیلی می‌دانی همانجا سقوط تو آغاز می‌شود.‌》

من آموخته‌ام ثروت واقعی یعنی قلب کسانی که ما را دوست دارند تسخیر کنیم. استاد می‌گوید: “ببینید این آدم چقدر شما را بزرگ‌دیده که دوستتان دارد.”

یک عمر فکر می‌کردیم باید قلب کسانی را تسخیر کنیم که دوستشان داریم و این اشتباه است. با ضرب و زور یکی را خواستن و بدست آوردن اصلا درست نیست.

اگر توانستی قلب کسی را که واقعا دوستت دارد به دست آوری، آن وقت ثروت واقعی در دستان توست.

من آموخته‌ام وقت طلا نیست، آدمها طلا هستند.

استاد می‌گوید: “برای آدمهای اطرافت برای نزدیکترین کسانت وقت بگذار. آنها طلا هستند.

به آنها گوش بده، وقتی حرف می‌زنند حتی وقتی عصبانی‌اند به آنها گوش بده و احساس نهفته‌ی پشت حرف‌هایشان را درک کن!

حرفشان را تحلیل نکن، تمسخر نکن، پیش‌بینی نکن، نگو《 میدونم میخوای چی بگی!》 حدس نزن! بگذار حرفش تمام شود. حتی به ساعتت نگاه نکن. نگو دیر می‌شود. صبور باش! صبور.

آرام‌باش و لبخند را فراموش نکن!

و این‌روزها یاد می‌گیرم که شنونده‌ی خوبی باشم تا برای حداقل پنج نفر از افراد نزدیکم فرد موثری باشم.

شاید بگویید خب، این که چیزی نیست. اما باید بگویم شناخت خود، درک ضعف‌ها و اشتباهات و کوبیدن و از نو ساختن خود، اصلا آسان نیست.

راهی طولانی و سخت در پیش است.‌