روزی روزگاری من هم از آن دسته از افرادی بودم که کنکور دادن و دانشگاه رفتن برایم آرزوی دست نیافتنی به حساب می‌آمد.

چه تلاش‌های نصفه و نیمه‌ای که هیچ دستاوردی برایم نداشت. یأس و ناتوانی همواره همراهم بود. سیستم آموزشی و نگرشی که بر جامعه و خانوادهها حاکم بود، به این حس دامن میزد. سالها گذشته، وقتی به آن روزها فکر می‌کنم، به حماقت خودم می‌خندم.

به راستی من از مدرک گرفتن چه می‌خواستم؟

چه دستاوردهایی قرار بود به واسطۀ مدرک گرفتن داشته باشم، که اکنون نتوانم به آنها برسم؟

زمان زیادی در رویای داشتن مدرک دانشگاهی گذشت، من نتوانستم به دانشگاه بروم. این روزها به مدرکی فکر می‌کنم که ندارم، در عوض چیزهای باارزش‌تری به‌دست آورده‌ام.

من به واسطۀ تغییرنگرش و تغییر سبک زندگی‌ام به تحول عظیمی در خود دست یافتم.

مهم نیست چه مدرکی داری، وقتی جسارت اعتراف به اشتباهت را نداری!

مهم نیست چه مدرکی داری، وقتی بلد نیستی ده دقیقه مقابل کسی بنشینی و کاملا به حرفهایش گوش کنی و نظر، انتقاد و پیشنهاد ندهی!

مهم نیست چه مدرکی داری، وقتی برای ضعف‌های خودت کاری نمی‌کنی!

مهم نیست چه مدرکی داری، وقتی نمی‌توانی نیم‌ساعت در آرامش با فرزندت گفتگو کنی!

مهم نیست چه مدرکی داری، وقتی نمی‌توانی شغلی را که دوست نداری رها کنی!

مهم نیست چه مدرکی داری، وقتی که تحقیر و سرزنش می‌شوی، نمی‌توانی برای خودت کاری کنی!

مهم نیست چه مدرکی داری، وقتی از نه گفتن هراس داری!

مهم نیست چه مدرکی داری، وقتی بارها شکست‌ها و آسیب‌های مشابه را تجربه می‌کنی و از خودت نمی‌پرسی چرا؟…

مهم نیست چه مدرکی داری، وقتی مدرکت باعث رشد و تغییر نگرش تو نمی‌شود!

مهم نیست چه مدرکی داری، وقتی نمی‌توانی برای علائق خودت و یادگیری مهارت‌های جدید وقت بگذاری!

مدرک داشتن بد نیست، درصورتی‌که گرفتن مدرک ما را به اشتباه نیندازد. چند سال درس خواندن تنها یک مدرک به ما اضافه می‌کند. اما درک و آگاهی چیزی است که باید شخصا آن را به دست آوریم.

 

مطالب بیشتر:

چرا باید گوش بدهیم؟ | هنر درست و به‌جا حرف زدن 

من آموخته‌ام معنای زندگی در درک کردن رنج‌هاست. 

انتخاب ،آگاهی ،رشد شخصی