مطالبی که با عنوان (من آموخته‌ام …) می‌نویسم ،چکیده‌ای از مطالعات و عقایدم هستند.

 

من آموخته‌ام برای اینکه احساس ارزشمندی کنم باید با دیگران در ارتباط باشم .به گوشه‌ای پناه بردن و در انزوا ماندن حس ارزشمند بودن به من نمی‌دهد.

من آموخته‌ام گاهی تلاش برای متقاعد کردن دیگران بی‌فایده است.گاهی زیاد دلیل آوردن خود نشانه‌ی نادانی ماست. وقتی اطمینان به صحیح بودن کارها و افکار خود داریم ،دلیل آوردن برای دیگری نشانه‌ی تردید ماست.

من آموخته‌ام برای خلق عادتی جدید باید جسارت رها کردن عادت‌های پیشین را داشته باشیم.

من آموخته‌ام دستاوردها و گنجی که از تنهایی نصیبمان می‌شود بسیار بزرگتر و غنی‌تر از حضور در جمع است.

من آموخته‌ام معنای زندگی در درک کردن رنج‌هاست.

من آموخته‌ام برای داشتن یک زندگی هدفمند و پُربار باید هر روز و گام به گام پیش رفت و نا امید نشد.

من آموخته‌ام شکست های متعدد و رنگارنگ مسیری طولانی و پر پیچ و خم برای رشد و توسعه‌ی فردی هستند.

من آموخته‌ام هربار که تنفر را در درونم سرکوب می‌کنم ،فرصت ابراز عشق را نیز از خود می‌گیرم. من زمانی می‌توانم عشقم را تمام و کمال ابراز کنم که ابتدا نفرت را در خودم پذیرفته و حل اش کنم.

من آموخته‌ام هر چیزی که آسان و راحت به دست بیاید ،خیلی راحت نیز از دست می‌رود ،برای به دست آوردن باید رنج مسیر را تحمل کرد و از تلخی‌ها درس گرفت.

من آموخته‌ام هدف زندگی شاد بودن و خوشحالی نیست. هدف زندگی آموختن و کشف کردن است. هدف یافتن معنا از دل مشکلات و رشد کردن است.

 

مطالب بیشتر:

رشد،کلمه‌ی سال من 

نوشتن،آگاهی و خودشناسی 

من آموخته ام،نویسندگی تلاش برای عبور از دردهاست.