۱.
روی ساعد دست چپ عمویم یک کلمه خالکوبی شده بود: ” میگذرد”
این روزها که کشورم لحظههای پُر التهاب را زیر آتش و دود سپری میکند، در گوشهای مینشینم، چشمانم را میبندم و در سکوت فقط گوش میدهم. تمرینهای تنفس در کلاس یوگا به درد همین روزها میخورد!
خانه در سکوت است. تنها صدای نفسهایم را میشنوم، یاد خالکوبی روی دست عمویم میافتم: “میگذرد”
۲.
اولین باری که کلمهی انعطافپذیر را در مورد خودم شنیدم شانزده ساله بودم. دوستی که سه چهار سالی از خودم بزرگتر بود رو به من کرد و گفت: “تو خیلی انعطافپذیری”.
حتی معنی دقیقش را نمیدانستم مطمئن نبودم معنی مثبتی داشته باشد! از کتاب فرهنگ فارسی معنیاش را پیدا کردم.
در این روزهای پُرتنش انعطافپذیری نوعی کمک به خویش است. امروز برای بار دوم این جمله را شنیدم. همسرم گفت: ” تو خیلی انعطافپذیری”
نکته: انعطاف پذیری اشکال مختلفی دارد. منظور از انعطافپذیری در متن بالا، توانایی افراد در کنار آمدن با استرس، تغییرات و چالشها است. افراد انعطافپذیر میتوانند دیدگاههای خود را تغییر دهند و به روشهای خلاقانه با مشکلات مواجه شوند.
۳.
اکنون که در حال نوشتن این متن هستم صدای پدافندها سکوت خانه را درهم شکسته. صدا نزدیک است. ساعت یک ربع مانده به سه صبح است و چراغها خاموش. تنها نور گوشیست که فضای تاریک اتاق را روشن کرده. دلم میخواهد چند خطی در تاریکی بنویسم. سعی میکنم کوتاه بنویسم و بعد بروم سرم را روی بالش بگذارم و امیدوار و آرام بخوابم؛ و وقتی چشمهایم را میبندم این جملهی اسکارلت را در فیلم بربادرفته زیر لب زمزمه کنم: “فردا یه روز دیگهست”…
ثبت ديدگاه