گاهی دلم ریش میشود وقتی بُرشی از زندگی افرادی را میبینم و یا میشنوم که حقشان پایمال شده! بدون اینکه اجازهی دفاع از خود یا اعتراض داشته باشند. آنقدر خشمگین میشوم که آخر شب باید دمنوش نعنا بخورم تا کمی معدهجان آرام شود و بتوانم راحت بخوابم؛ هیجان خشم که فروکش کرد، عمیق میشوم و با اطرافیانم گفتگو میکنم و بعد متوجه نکات ریزی میشوم. این نکات از جنس تفکرند از جنس آگاهی و از جنس شناخت.
امروز در گفتگوی تلفنی که با عزیزی داشتم پس از گوش دادن به او دریافتم، آدمها گاهی چیزی را از دست میدهند چیزی که به نظرشان عالی و بینقص بوده، از دست دادن دردناک است و مدتها برای خلاءیی که در زندگی به وجود آمده سردرگم و حیرانند. اما مدتی بعد در مواجهه با شرایط جدید چیزی ارزشمند، ماندگار و اصیل را به دست میآورند و این فوقالعاده است.
در ادامه به او گفتم: افرادی که از روی عمد به تو آسیب رساندند، تحقیرت کردند و از اعتمادت سوء استفاده کردند، یک درس مهم به تو آموختند، اینکه تو آنقدر قوی و مهمی که برای تخریب و تحقیرت سالها تلاش و هزینه کردند و تصور کردند که موفق شدند اما امروز پس از گذر از روزهای تاریک و سخت تو دوباره برخاستی و بیتوجه به زخمهای گذشته موفقیتی رقم زدی، همینکه ادامه میدهی نشان از کرامت انسانی توست.
بنظرم بهترین انتقام از افرادی که روزگاری _به زعم خودشان_ما را زیر پا لِه کردند و باعث شدند شبی تا صبح خواب به چشمانمان نیاید و یا مدتی در کنجی مچاله شویم اینست؛
ما در هر صورت باید موفق شویم و اهدافمان را یکی یکی تیک بزنیم. این بهترین انتقام است.
ثبت ديدگاه