یکی از ویژگیهای مهم یک نویسنده این است که، نمیتواند ننویسد؛ یعنی هر روز باید چیزی برای نوشتن داشته باشد.
نویسنده کسی است که دغدغهاش نوشتن باشد. از صبح تا شب به هر چیزی که نگاه میکند یا هر اتفاقی که در اطرافش رخ میدهد سوژهای باشد برای اندیشیدن و نوشتن.
نویسنده کسی است که چیزی را که میبیند یا میشنود از زوایای مختلف در ذهنش تحلیل میکند و دربارهاش مینویسد، درست و اشتباه بودن تحلیل در حین نوشتن کشف میشود.
نویسندگی همان اندیشیدن است.
نویسنده کسی است که با حضور قلب مینویسد. اصلن متونی که با قلب نوشته میشوند چیزی دیگرند. اصیلاند، بهدل مینشینند. خاصاند.
من مقالههای سفارشی زیادی نوشتهام. مقالههایی که در برههای از زمان فقط به این دلیل میپذیرفتم که سبکهای مختلف نوشتن را تجربه کنم؛ درست است که نوشتن مقالههای تبلیغاتی و فروش برایم تجربهای متفاوت بودند اما یک تفاوت اساسی با نوشتههایم در این سایت داشتند.
برای نوشتن مقالههای تبلیغاتی وقت زیادی میگذاشتم. گاهی یک مقاله دربارهی انتخاب مناسبترین مبل برای فضاهای کوچک چهار_پنج ساعت زمان میبرد. نوشتن، ویرایش، تیترها، لینکدادنها، انتخاب عکس، انتخاب فونت و رنگ در برخی قسمتهای نوشته و…. زمان زیادی از من میگرفت و پس از اتمام کار و تحویل مقاله به مدیر محتوا، با اینکه تایید میشد و در اغلب مواقع نظرات مثبت بود باز هم روحم خسته بود.
نوشتنی که برای پول باشد با روحیاتم سازگار نیست. کلمات باید از اعماق قلبم جاری شوند تا احساس سرزندگی و نشاط کنم.
اغلب، برای نوشتن مطالبم در سایت کمتر از نیمساعت زمان میگذارم. مینویسم و پس از دوسه بار ویرایش منتشر میکنم. از کسی نظر نمیخواهم و قرار نیست کسی مرا تایید کند اما انرژی مثبت و حس خوبی که از این سبک نوشتن میگیرم قابل تامل و ارزشمند است. در اینجا، من با قلبم مینویسم.