تا بحال برات اتفاق افتاده که مسیری رو که توی زندگی طی کردی، در خاطرت مرور کنی؟! یعنی تمام مراحلی رو که برای شروع و ادامهدادن یک برنامه ، مهارت و یا پروژهای رو که طی کردی، لحظه به لحظهی اون کار رو مثل تکههای پازل بهم چسبونده باشی؟!
شاید در جمع دوستان و نزدیکان داستانت رو از سختی مسیر نقل کردی و بازخوردای خوبی هم گرفتی!
توی این مسیر بدون شک دستاوردهایی داشتی؛ مثلن دستاوردهای نوع اول :
مهارتی یا کاری رو یاد گرفتی، با افرادی آشنا شدی، تجربههایی ساختی و تصمیمات مختلفی گرفتی. همهی اینها در جای خودشون با ارزشن.
اما…
من میخوام راجع به شکل دیگه ای از دستاوردهای ارزشمندی که در این مسیر نصیبت شده بنویسم.(من اسمشو میذارم دستاوردهای نوع دوم) دستاوردهایی که در ظاهر نمایان نیستن و شاید کمتر کسی متوجه اونها بشه!
وقتی اهدافی برای خودمون مشخص میکنیم، در ابتدای کار شوق و انگیزه ما رو پیش میبره اما بعد از مدت کوتاهی ممکنه دچار یکنواختی بشیم و انگیزه و اشتیاق افت میکنه! شاید با دیدن پیشرفتهای کوچیکمون کمی انگیزه بگیریم اما بعضی از مهارتها هستن که نیاز به سالها تمرین و تلاش دارن. آیا میشه برای سالیان سال انگیزه رو حفظ کرد؟ خیر نمیشه!
چاره چیه؟
چیزی که باعث میشه ما در مسیرمون ثبات داشتهباشیم تا به هدفمون نزدیک بشیم، تداوم در کارمون هست.
بعضی افراد هستن که خیلی سریع کاری رو یاد میگیرن ودر مدت کوتاهی به جایگاه نسبتن خوبی میرسن اما چیزی که مهمه ماندن در اون جایگاه و ادامه دادنه!
گاهی به دست آوردن زیاد سخت نیست اما ماندن دشواره! ماندن نشون میده که ما چقدر در کارمون برای رسیدن به هدف استمرار داریم.
من فکر میکنم رسیدن به این مرحله یعنی نگهداشتن یک موقعیت و ماندن در اون بستگی به سبک تفکر و علاقهی ذاتی ما داره.
فرض کنید من یک مهارت رو شروع میکنم و پس از شش ماه به جایگاه نسبتن خوبی میرسم به طوریکه میتونم از اون کار درآمد مختصری کسب کنم اما دقیقن در همون ابتدای مرحله کسب درآمد رهاش میکنم و دیگه اون کار رو ادامه نمیدم. چرا؟
چون این مهارت با ارزشهای من با خواستههای قلب من سازگار نیست. من وارد اینکار شدم چون تحت تاثیر حرفی یا پیامی قرار گرفتم، اما واقعن این خواستهی قلب من نیست و گرنه رهاش نمیکردم.
در اینجا باید تصمیم بگیرم چی برام مهمه. آیا تاثیر حرفهای فلانی یا آنچه که قلبم میخواد.
از کجا بفهمیم این خواست قلب من است نه تاثیر حرف دیگران؟
- وقتی اون کار برای ما رضایت درونی به همراه میاره
- وقتی به واسطهی ماندن و تداوم در اون کار شخصیت ما تغییر میکنه و رشد میکنیم.
- وقتی اون کار باعث میشه عشق به خویش در ما ریشه بده.( عشق به خویش یعنی دوری از افکار منفی، دوری از حسادت، دوری از قضاوت و شناخت احساسات خویش و در نهایت احساس خوب داشتن).
- وقتی اون کار باعث میشه با افراد داناتر و عمیقتر از خودمون ارتباط برقرار کنیم و از روابط سطحی که چیزی به ما اضافه نمیکنن فاصله بگیریم.
- وقتی اون کار برامون آرامش شخصی به همراه بیاره و این آرامش در روابطمون تجلی پیدا کنه؛ روابطمون قویتر، بهتر و هدفمندتر بشه.
کار ما اگر برپایه روحیات، خواست قلبی، علاقه، استعداد، متمرکز شدن و تداوم باشه به طرز قابل توجهی در رشد فکری و شخصی ما موثره؛ و این رشد همان دستاوردهای نوع دوم است.
ثبت ديدگاه