یک

جسم برای رشدکردن به غذا نیاز دارد و روح به عشق.

عشق باید از درون بجوشد. درکش شاید سخت باشد. گاهی تلاش برای اینکه به کسی بفهمانی نیرویی شگفت درونت وجود دارد که اگر آن را درک کنی ریشه‌ی مشکلاتت را می‌یابی، سخت است.

 

دو 

گاهی به معنی صبر و صبوری فکر می‌کنم.‌ ما همیشه فکر می‌کنیم زود به دست آوردن، زود رسیدن مزیت بزرگی‌ست. یعنی ما نسبت به خیلی‌ها ممتاز و عالی و خاصیم! خود را به در و دیوار می‌کوبیم تا برسیم و بعد از رسیدن با خود می‌گوییم: همین بود؟!

گاهی نمی‌شود! گاهی کاسه‌ی صبرمان لبریز می‌شود! اما، تو با حکمت بنگر!

در دنیایی که اغلب آدمها برای بیشتر داشتن، بهتر زندگی‌کردن و موفق‌شدن دست و پا می‌‌زنند؛ در دنیایی که همه دنبال کوتاهترین مسیر و میانبرزدن برای رسیدن به آرزوهایشان هستند، در دنیایی که همه می‌خواهند ویترینی رنگارنگ از خودشان و زندگی‌شان نشان دهند و “منِ” تقلبی را در چشم بقیه فرو کنند؛ در جایی که همه می‌خواهند زود برسند و رسیدن‌شان را هوار بزنند، تو به اکنون بنگر!

آیا چیزی که می‌خواهی و برایش تقلا می‌کنی برای آرامش قلبت است یا نمایش به دیگران؟! آیا می‌خواهی بگویی من بلدم! من بالاخره رسیدم! من قدرتمندم!

چراباید امروزم را با ترس و نگرانی از دیرشدن برای آنچه قرار است در آینده به دست بیاورم، خراب کنم؟!

امروزم چگونه گذشت؟ آیا توانستم کار امروزم را به خوبی انجام دهم؟ برای امروزم چه کار کردم؟ اگر کمی دیرتر برسم چه اتفاقی می‌افتد؟ رسیدن به خواسته‌ام قرار است چه گره‌ای از مشکلاتم باز کند؟ برای چه کسی یا چه کسانی سودمند خواهد بود؟

آیا اطمینان دارم که با رسیدن، به دست آوردن و داشتن برای همیشه در آرامش و شادی خواهم‌ بود؟