احتمالا این جمله‌ها را بسیار شنیده‌اید و یا تصاویری از آنها که به صورت عکس نوشته و ویدیوهای کوتاه در فضای مجازی منتشر شده، به تکرار دیده‌اید.

این جمله‌ها:

_ زندگی شما میانگین ارتباط با پنج نفری است که بیشترین وقت خود را با آنها می‌گذرانید. 

یا 

_ کارهایی که الان انجام می‌دهید مشخص می‌کند که پنج سال بعد کجا هستید. 

اغلب افراد به سادگی از این جمله‌ها رد می‌شوند یا چند ثانیه مکث می‌کنند و بعد فراموش می‌کنند.

تا زمانیکه در موقعیتش قرار نگرفته‌ باشید؛ تا زمانیکه مسیر رشد را تجربه نکرده باشید؛ به مفهوم جملات بالا پی نمی‌برید.

زمانیکه متوجه می‌شوید دیگر نمی‌توانید با افرادی که سه_چهار سال پیش ارتباط نزدیکی داشتید، مثل قبل ادامه دهید؛ به مفهوم عمیق جملات بالا پی می‌برید.‌

 

خواندن و نوشتن در حوزه‌ی توسعه‌ی فردی این امکان را به ما می‌دهد تا رشد را تجربه کنیم.‌ (در صورتی که تمام تمرکزمان را بر کار خود بگذاریم).

من فکر می‌کنم این “خودِ” ما هستیم که اجازه می‌دهیم چقدر محتوای کتاب‌ها و آموزشها بر ما و زندگی‌مان تاثیر بگذرانند.

تغییر بستگی به انعطاف‌پذیری ما دارد. هر قدر پذیرش در ما بیشتر باشد؛ به همان اندازه تغییر مثبت، انتخاب‌های آگاهانه و در نهایت رشد مطلوب‌تری را تجربه می‌کنیم.‌

هر اندازه تصمیم ما برای تغییر و انتخاب یک زندگی آگاهانه و برنامه‌ریزی شده جدی باشد، افرادی به ما نزدیک میشوند که در مسیر آگاهی وزندگی نیرویافته قرار دارند.

وآنهایی که شبیه ما نیستند به شکلی هماهنگ از زندگی‌مان بیرون می‌روند.

سبک زندگی ما، انتخاب‌های ما، برنامه‌هایی که برای زندگی و آینده‌ی خود و فرزندانمان طراحی می‌کنیم به مرور تغییر می‌کنند.

در جایی از زندگی در می‌یابیم، افرادی که به جز روزمرگی و خوردن و خوابیدن هیچ برنامه‌ای برای زندگی و فردای خود ندارند، در دایره‌ی روابط، دوستی‌ها و انتخاب‌های ما جایی ندارند.

شاید بی‌رحمانه به نظر بیاید اما وقتی به ارزش خود پی می‌بریم وقتمان را برای ارتباط با هر کسی هدر نمی‌دهیم‌.

اولویت‌ها تغییر می‌کنند و آگاهی ما نسبت به گذشته افزایش می‌یابد. مسائلی که تا همین چندماه گذشته جزء دغدغه‌هایمان بود دیگر ذره‌ای ارزش ندارند. کتابها، ارتباط با آدمهایی که افکار غنی و بزرگ دارند، آموزشهای سطح بالا همگی در رشد افکار ما موثرند.

هر چه در این سبک زندگی جلوتر می‌رویم فردایی روشن‌تر در انتظارمان است.