تا بحال با تمام وجود یکجا، در یک نقطه بودهای؟!
منظورم این است که تنها، بدون همصحبتی با کسی، بدون گوشی همراه، بدون افکار مختلف و مزاحم، با تمام وجود در لحظهای که در آن حضور داشتهای، با دقت به سکوت گوش سپردهای؟
آیا تا به حال در سکوت صدای نفسهایت را شنیدهای؟ جایی که هیچ صدایی به جز صدای دم و بازدمت به گوشت نمیرسد.
لحظهای که ذهنت خالیِ خالی باشد. یعنی به هیچ چیز فکر نکنی!
چرا این سوالات را میپرسم؟ چون میخواهم از محتوا بیشتر بگویم.
من معتقدم افرادی که در کار تولید محتوا هستند نیاز دارند گاهی برای یکی دو ساعتی از دنیای کتابها، نوشتن، گوشی و لپتاپ فاصله بگیرند، دور از هیاهو دور از اندیشیدن و برنامهریزی و دور از همهی دغدغههایی که روزانه با آن مواجهایم.
گاهی لازم است چند ساعتی از دنیای مجازی فاصله بگیریم و در دنیای حقیقی واقعیتها را با تمام وجودمان حس کنیم. واقعیتهای زیبا و زشت!
من تجربه کردهام. حلشدن در مکان و زمان حضورداشتن در لحظه.
میدانم، دنیا عادلانه نیست، رنج وجود دارد، گاهی قلبمان از بیمهریها فشرده میشود. بنظر میآید باید به دلِ رنجها بزنیم، رنجها را بشکافیم و حقایق تلخ را ببینیم.
هر گاه از رنج نوشتی از خِردی که پس از درک رنج به آن رسیدی هم بنویس.
فرق یک انسان رشدیافته با انسان معمولی در همین است؛ پذیرفتن و درک رنجهای زندگی!
فرد رشدیافته با پذیرش رنج و شکست، آن را درک میکند و درککردن او را به سوی آگاهی سوق میدهد و آگاهی منجر به پُختگی میشود.
حالا که زندگی را عمیقتر تجربه میکنی، دست به قلم شو و بنویس! شاید محتوایت به مذاق عدهای خوش نیاید، زیرا اغلب آدمها ترجیح میدهند مطالبی بخوانند که در لحظه احساساتشان به غلیان در بیاید، متونی که واژههایش پشت ویترین چشمک میزنند اما کسی را به فکر وا نمیدارند.
انتخاب کن! تسکیندهنده، شیک اما بیارزش و یا عمیق، اصیل و خردمندانه؟!
چه متن فاخری، عالی بود.
متن عمیق، اصیل و خردمندانه👌
ممنونم دوست بینظیرم