یکی از مهمترین و پُرچالشترین کارهایی که در زندگی با آن روبرو میشویم زمانهایی هست که میخواهیم تصمیم بگیریم.
تصمیمات کوچک شامل انتخاب اینکه صبحانه چی بخورم؟ یا امروز برای رفتن به محل کارم از کدام خیابان بروم؟
این تصمیمها معمولا ناخودآگاه و بدون اینکه زمانی برای فکر کردن به آنها اختصاص دهیم صورت میگیرند.
در مقابل تصمیمهایی هم هست که در آن نیاز به زمان بیشتری برای تفکر و مشورت داریم.
مثل خرید خانه، ازدواج یا مهاجرت. این تصمیمها نیز با مشورت و تبادلنظر و کمی بررسی بالاخره به نتیجهای میرسد.
تصمیمهای دیگری هستند که در آن نیاز به خلوتکردن با خود داریم، شاید در این مدل تصمیمگیری هیچکسی را دخیل نکنیم. در این مدل اخلاق در تصمیمگیری حرف اول را میزند.
تصمیمی که با مدتها اندیشیدن و خلوتکردن با خود گرفتهایم؛ تصمیمی که شاید از دید دیگران عجیب و سنگدلانه باشد اما در آن شاءن انسانی و حرمتها حفظ شده است.
تصمیمی که وقتی در خلوت به خود رجوع میکنیم، حالمان خوب است و مطمئنیم کار درست را انجام دادهایم.
برای من در برخی موارد تصمیمگیری آسان نیست.گاهی نیاز است روزها فکر کنم، مشورت بگیرم و جوانب را بسنجم.
گاهی تصمیماتی میگیریم که روزها یا ماهها آن را بررسی کردهایم اما پس از انجام آن به مشکل برمیخوریم.
من در چنین شرایطی با خودم میگویم، قطعا توان لازم برای رد شدن از این مانع در من وجود دارد، و گرنه این اتفاق رخ نمیداد و بعد روی راه حل تمرکز میکنم و به هر طریقی سعی میکنم مسئله را حل کنم.
من به هر پیشآمدی به چشم فرصت نگاه میکنم، فرصتی برای رشد، برای گذر از یک مرحله به مرحلهی بعد.
امیدوارم روزی به آن درجه از درک و توان ذهنی برسم که مهمترین تصمیمهای زندگی به اندازهی خوردن یک لیوان آب زمان ببرد.
ثبت ديدگاه