امروز چند ساعتی بیرون از خانه بودم.در یک رفت وبرگشت حدود دو ساعت در ترافیک بودم. سرسام‌آور بود.

وقتی به خانه رسیدم سردرد و حالت تهوع داشتم. نیم ساعتی روی مبل دراز کشیدم تا حالم بهتر شود. کمی بعد با خودم فکر کردم، این شلوغی چقدر کلافه‌کننده است و ذهن را از انسجام و متمرکز شدن دور می‌کند؛ درست مثل روزهایی که چندین کار را دریک روز انجام می‌دهم.

طی چند روز گذشته، روزهای شلوغی را پشت سر گذاشتم. روزهایی که مشغله‌های کاری و فکری‌ام زیاد بود و تمرکز کافی برای خواندن و نوشتن نداشتم.

شلوغ بودن برنامه‌های روی گوشی و بودن در گروههای مجازی یکی دیگر از مواردی‌ست که ما را از تمرکز‌ دور می‌کند.

برای من که می‌نویسم هیچ چیز بدتر از آن نیست که تمرکزم دچار مشکل شود، تمرکز دغدغه‌ی این روزهای من‌است.

تصمیم دارم خود را با گزینه‌های کمتر محدود کنم. برنامه‌های اضافی روی گوشی را حذف کنم، از گروههای مجازی که هیچ ارزشی به من اضافه نمی‌کنند خارج شوم، لیست گوشی همراهم خلوت‌تر کنم و کتابهای کمتری اما عمیق وبه آرامی و با تکرار بخوانم.

مارک منسن می‌گوید:

تنها شکل واقعی و اخلاقیِ آزادی از طریق خودمحدودسازی است.

به گفته‌ی منسن: آزادی، اختیارِ انتخابِ خواسته‌هایتان در زندگی نیست. بلکه انتخاب چیزهایی‌است که حاضرید در زندگی رهاشان کنید. 

 

به عقیده‌ی منسن رهاکردن همان آزادی حقیقی است. آزادی واقعی تکراری، قابل‌پیش‌بینی و گاهی کسل‌کننده است اما بازده افزایشی دارد، به انرژی کمتری نیاز دارد تا به معنا و شادی دست یابد.

افراد تصور می‌کنند هر چه اطرافشان را با گزینه‌های بیشتر پُر کنند و هر چه دسترسی و دستیابی به انواع سرگرمی‌ها و آدمها و ابزار و وسایل داشته باشند آزادی بیشتری در اختیار دارند و خوشحال‌تر خواهند بود، اما منسن می‌گوید: این آزادی جعلی اعتیاد‌آور است: صرفنظر از اینکه چقدر از این آزادی برخوردارید، همیشه احساس گناه می‌کنید انگار کافی نیست.

به عقیده‌ی منسن معنادارترین آزادیِ شما از تعهدات‌تان نشئت می‌گیرد، چیزهایی در زندگی که تصمیم گرفته‌اید به خاطرشان فداکاری کنید.

تعهد بیشتر همیشه هر مسئله‌ای را عمیق‌ترمی‌کند. عدم تعهد اما مستلزم سطحی بودن است.

مطالب بیشتر:

روزهای دور از تمرکز

ایده، اساس کار خلاقانه است. 

من شهامت دارم…