یک

شاید خودشیفتگی به نظر بیاید، گاهی مطالب وبسایت را می‌خوانم و دلم برای نوشته‌هایم غش و ضعف می‌‌رود.

دو

بعضی روزها مثل امروز حالم به طرز شکوهمندی خوب است. ثانیه‌ها، مبلی که روی آن لم‌داده‌ام، چای و سکوت…

وای که دلم می‌خواهد زمان متوقف شود.‌

معلمم می‌گوید: این نشانه‌ها مال کسی است که بر خودش متمرکز است، خودش را دوست دارد و نیروی عشق در او جاریست.

سه

بیش از چهار سال است که هر روز در دفتر شکرگزاری‌ام می‌نویسم‌. روزهایی که از زمین و زمان نا‌امید می‌شوم بیشتر به سپاس‌گزاری می‌پردازم. راستش حس می‌کنم خداوند این روزها به شکل شگفت‌انگیزی مرا در آغوش گرفته و توجه‌‌ی ویژه‌اش را نصیب روز و روزگارم کرده است. خدایا سپاس‌گزارم.

 

چهار 

چشمتان را باز کنید به خودتان و جهانتان عمیق‌تر نگاه کنید. وقتی تمام توجه و تمرکزت بر روی رفتارها و کارهای دیگران باشد؛ فلانی چه کار کرد، کجا رفت، به چه جایگاهی رسید، چگونه توانست؟ می‌پرسی، کنجکاو می‌شوی، پیگیری می‌کنی، راجع به آن با ده نفر حرف می‌زنی و تحلیل‌های آن ده نفر را هفته‌ها و ماهها مرور می‌کنی و …. به خودت می‌آیی و می‌بینی از خودت و زندگی‌ات غافل شده‌ای فقط برای اینکه از کار دیگران سر دربیاوری! بعد می‌گویی، نمیدانم چرا حالم خوب نیست! نمی‌دانی؟! تو این مدت خودت را فراموش کرده‌ای! آیا با خودت خلوت کرده‌ای؟! حالش پرسیده‌ای؟‌ به خودت توجه کن! به همین سادگی و البته پیچیدگی!

 

ادامه دارد