این روزها در هر مکالمه ،چت و رسانه ای واژه هایی از قبیل : ویروس ،ضدعفونی ،ماسک ،شست شو ، پیشگیری و…می بینیم و می خوانیم. برنامه ریزی ها ،کلاسها ،رفت و آمدها همگی کنسل شده و به روزهای آینده موکول شده اند.
دورهمی روز دوشنبه ی ما با دوستان کتابخوان در خانه ی فرهنگ صفا کنسل شد. سمینار فن بیان که قرار بود چهارشنبه برگزار شود ،کنسل شد. رفتن به باشگاه ورزشی را خودم کنسل کردم ،چکاپ سالیانه ی خودم را کنسل کردم. مهمانی جشن تولد آخر هفته را با عذر خواهی رد کردم. مدارس هم که تعطیل هستند؛ من احساس می کنم باید کاری کنم !
لیستی می نویسم، از کارهایی که در آنها ضعف دارم و باید بهتر شوم . نمی دانم چرا هر چه قدر لیست طولانی تر می شود خوشحال تر می شوم. ضعف هایم سر به فلک می کشند و من با هیجان به لیستم موارد بیشتری اضافه می کنم. ذره بین خیالی در دست می گیرم و خودم را حسابی به چالش می کشم. صدها سوال از خودم می پرسم .دو صفحه ی آ-چهار را حسابی سیاه می کنم و بعد نفس راحتی می کشم. حس می کنم سبک شده ام. به لیست نگاه می کنم ، قند توی دلم آب می شود از اینکه می بینم کلی کار دارم که باید انجام دهم. نمی توان دست روی دست گذاشت .روزهای روشن در راهند و من برای تک تک روزهایم برنامه دارم .
خطاب به خودم می نویسم:
تنبلی نکنم .
ذهن و انرژی ام را صرف آدمها ، مسائل و حرف های بی فایده نکنم.
باید قوی تر شوم ،بهتر،صبورتر و مهربان تر.
با طمأنینه بخوانم و البته بیشتر بخوانم.
بنویسم ،زیاد بنویسم ،هر روز بنویسم.
در ذهنم کلمات زنجیر وار به دنبال هم روانه می شوند.تکرار،سماجت، نوشتن ،مداومت ،بنویس فقط بنویس!
مطالب بیشتر :
ثبت ديدگاه