صدای افتادن درختان در جنگلِ شب میپیچد. کسی جیغ میکشد.
طوفانی خوفناک سراسر جنگل را دربر میگیرد. از تنهی درختان خون میچکد!
نوای ساز و دهل در هزارتوی جنگل شیون میکند!
شاخههای سبز به رقص در میآیند!
باد هوهو کنان، دیوانهوار جنگل را در مینوردد!
صدای ضجه، جیغ و آه و گریه در هم میآمیزد.
درختی دیگر نقش زمین میشود.
و درختی دیگر…
جوی خون در جنگل به راه میافتد!
ساز ودهل جایش را به موسیقی حماسی میدهد و طوفان بیرحمانه بر پیکر درختان تازیانه میزند.
جنگل شب آرام نمیگیرد. ابرهای خاکستری سراسر آسمان را پوشاندهاند!
ابرها پایین میآیند، پایینتر! و جنگل در تاریکی محض فرو میرود.
تاریکی پایدار نیست. در ثانیهای پنجههای درخشان نور چهرهی کریه تاریکی را میدرند.
ناگهان چشم روشن میشود! به سیمای جنگل سبز و درخشان با درختانی سر به آسمان و نغمهی پرندگان سپیدبال! …
ثبت ديدگاه